۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

ورود سرداری دیگر به جمع سرداران حاضر در ورزش کشور. سردار رویانیان مدیر عامل تیم پرسپولیس



بعد از واقعه 22 بهمن 1357 ورزش کشور رفته رفته از وجود متخصصین و مدیران لایق و دلسوز ورزشی تهی گشته و مدیریت ورزش و ریاست فدراسیونهای ورزشی را نمایندگان مجلس که اکثرا هیچ سابقه ای در زمینه ای مدیریت ورزشی نداشتند ، قبضه کرده و همچون ارث پدری در اختیار گرفتند .
بعد از جنگ کم کم پای مقامات امنیتی و اطلاعاتی و افرادی به اصطلاح سردار در سپاه پاسداران هم در عرصه ورزش باز شد .این افراد و سرداران سپاه رفته رفته اختیار ورزش و باشگاه های فوتبال را در اختیار گرفتند و برخی از انان با رخنه در فدراسیونها خاصه فدراسیون فوتبال دارای جایگاهی شدند که لیاقت ان سمت و جایگاه را نداشته اند .
بسیاری از این افراد هیچگونه سابقه ای در زمینه مدیریت ورزشی نداشتند و تنها عامل سوق دادن این سرداران به عرصه ورزش کنترل ورزش کشور به سلیقه خود و نظام جمهوری اسلامی  و منفعت طلبیهای مالی بوده است .
با این حال حضور افرادی از سیاسیون و سرداران سپاه و برخی از مقامات امنیتی و اطلاعاتی در امر ورزش باعث نگرانی شدید بسیاری از دلسوزان و کارشناسان ورزش کشور شده است و برخی از این دلسوزان گاها از سر دلسوزی هم نسبت به دخالت سیاست و سیاسیون و سرداران سپاه و مقامات امنیتی و اطلاعاتی اخطارهای داده اند و از سیاسی تر شدن ورزش کشور ابراز نگرانی کرده اند .
اما افرادی از طبقه سرداران سپاه همچون سردار حسین الله کرم از اعضاء انصار حزب الله نظری دیگر دارد. سردار حسین الله کرم در این باره گفته است :معتقدم افراد ورزشی به تنهایی نمتوانند استراتژی سیاسی کشور را در ورزش پیاده کنند . . . ما در جهان کنونی برای دست یافتن به حقوق خودمان خصوصا حقوقی که امروز متصور میکنیم (حقوق هسته ای )در تلاش هستیم با حضور سیاسیون در ورزش ، میتوانیم از ظرفیتهای ورزش کشور هم برای احیای این حقوق استفاده کنیم ...
اما علی رغم هشدارها و اخطارهای دلسوزان و کارشناسان در امر ورزش مبنی بر عدم حضور سیاسیون و سرداران سپاه پاسدران  بی تجربه و نالایق در عرصه ورزش خصوصا فوتبال انهم در سطح لیگ برتر کشور حضور این اقایان از مدتها پیش اغاز شده است .
سردارانی چون اکبر غمخوار ، مصطفی اجورلو ، کریم ملاحی ، علی صلاحی ، هاشم غیاثی راد ، ناصر شفق ، شاکری ، شهریاری ، حسین هدایتی و . . . از جمله افرادی هستند که تا کنون پست مدیر عاملی در تیم های مختلف فوتبال را در سطح لیگ بر تر داشته اند .
اما سوای این سرداران  که به عنوان مدیرعامل در تیم های فوتبال حضور داشتند ،( سردار عزیز محمدی )هم از ان جمله سردارانی است که مدتهاست در فدراسیون فوتبال دارای سمت است و سمت کنونی وی رئیس سازمان لیگ فوتبال ایران میباشد .و به بواسطه این سردار سپاه بود که برخی از نزدیکان درجه اول ایشان به فدراسیون فوتبال راه پیدا کرده در تیم های پایه ملی ایران( نوجوانان ، جوانان ) دارای سمت سر مربی گری شدند و نتیجه انکه این تیمها علی رغم شایستگی های بسیار و وجود استعدادهای فروان در وجود بازیکان ان تیمها در عین ناباوری بخاطر مدیریت اشتباه و غلط و نداشتن تجربه کافی سرمربی چندی پیش  در مرحله اول   از گردونه مسابقات  حذف شدند .
سردار عزیز محمدی درباره حضور نظامیان در فوتبال قبلا چنین اظهار کرده بود که : من به سردار بودم افتخار میکنم و هر چی دارم از خدمت به نظام بوده . . . حضور نظامی ها باعث رعایت نظم و انظباط در فوتبال میشود .
همچنین وجود برخی از افراد دارای سوابق امنیتی و اطلاعاتی در ورزش و فوتبال مانند (مهدی تاج) که یکی دیگر ان سرداران بوده که راه یافتن وی ابتدا به هیت مدیره تیم سپاهان اصفهان و بعد به فدراسیون فوتبال بسیار سوال برانگیز و مرموزانه بوده است .
سردار حسین هدایتی هم از جمله سرداران سپاه است  که صحبتهای از سوابق اطلاعاتی و امنیتی وی نیز وجود دارد پس از حضور سوال برانگیز وی در هیت مدیره تیم فوتبال پرسپولیس و تملک باشگاه استیل اذین بود که به شهرت رسید. یکی از دلایل بر سر زبان افتادن این سردار سپاه (حسین هدایتی ) مولتی میلیادر بودن این سردار است .در زمانی که در هیت مدیره تیم پرسپولیس بود با صرف مبالغ بسیار سعی در خرید بازیکن برای تیم و پرداخت بدهی های تیم را داشت و با وجود همان منابع مالی زیاد ومعلوم نیست از کجا امده اقدام به خرید امتیاز باشگاه استیل اذین نمود .این سردار قبل از انکه تاجر و کارخانه دار شود و صاحب اسم در فوتبال مسول پرسنلی سپاه ناحیه 10 تهران بوده و همچنین عضو بسیج مقاومت پایگاه مالک اشتر هم بوده است .
حجت الاسلام علی پور اخوندی که پیشتر از این در دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران مشغول به کار بوده و اکنون معاون فرهنگی فدراسیون فوتبال ایران است .
سال گذشته بود که سید محمد حسین نعمتی ، سرپرست کانون بسیج فوتبال تهران در گفتگویی با ایرانا خبر از ایجاد پایگاه های بسیج در باشگاه های فوتبال را داد و ان را خواسته خود باشگاه ها دانسته بوده است .
فوتبال سیاسی نمیخوایم نمیخوایم ...
این شعاری است که بارها بارها تماشا چیان مسابقه 2 تیم پرسپولیس و استقلال در مسابقات قبلی سر داده اند .
حضور پر رنگ چهرهای سیاسی در فوتبال تا کنون بارها و بارها با نارضایتی هواداران فوتبال مواجه شده است .اما ورزش کشور تقریبا کاملا سیاسی شده است و بیم ان میرود که ورزش ایران از طرف کنفدراسیون جهانی المپیک  و برخی فدراسیونهای ورزشی جهانی هم محروم از شرکت در مسابقات شود .عمده بهانه این تحریمها دخالت دولت و سیاست  در ورزش  ایران وعدم حضور ورزشکاران ایرانی با رویاروی با تیمها و  ورزشکاران اسرائیلی می باشد .
حضور یک سردار دیگر در تیم فوتبال پرسپولیس
تقریبا یک هفته از شکست تیم فوتبال پرسپولیس (پیروزی ) از رقیب دیرینه و سنتی اش استقلال میگذرد .این تیم که در ماه های اخیر کانون شگفتی بوده ، انهم بخاطر اختلافات علی دائی مربی موفق تیم پرسپولیس  با حبیب کاشانی سرپرست موقت تیم ، نوع انتخاب شدن حمید استیلی به عنوان سر مربی تیم و کنار گذاشتن علی دایی ، ناکامی های این فصل فوتبال تیم پرسپولیس علی رغم دارا بودن بازیکان نامدار و مطرح ،   که از برخی شگفتیهای این باشگاه بوده است که  باز با خبر استعفاء حبیب کاشانی و انتصاب یک سردار دیگر به عنوان مدیر عامل در مرکز توجهات و شگفتی قرار گرفت .
پس از باخت تیم پرسپولیس و تحت فشار بودن هیت مدیره و خصوصا حبیب کاشانی و با وجود اعلام مخالفت وسیع و صریح هواداران در ورزشگاه آزادی و انعکاس ان در برنامه ورزشی و فوتبالی و بسیار پرطرفدار 90 حبیب کاشانی به دیدار وزیر ورزش رفته و با او در یک جلسه به گفتگو میپردازد و بعد از جلسه حبیب کاشانی استعفاء خود را اعلام مینامید. پیش از این نیز هواداران تیم پرسپولیس در چندین مرحله خواستار جدایی حبیب کاشانی از این تیم بوده اند و حتی تجمعاتی هم در مقابل دفتر و ساختمان هیت مدیره تیم داشته اند. این درحالی است که حبیب کاشانی که عضو شورای شهر تهران نیز بوده در زمره افراد نزدیک به احمدی نژاد رئیس جمهور ایران  قرار داشته و بارها و بارها از سوی احمدی نژاد تشویق به ادامه کار با جدیت شده بود و حال که احمدی نژاد در سفر به امریکا بوده این جلسه برقرار و کاشانی استعفاء میدهد . استعفاء حبیب کاشانی به دلیل بروز اختلافات میان وی و وزیر ورزش بوده است .  کاشانی در متن استعفاء خودنوشته است که کناره گیری وی علی رغم پیغام رئیس جمهور احمدی نژاد قبل از سفر به امریکا مبنی بر ادامه فعالیت انهم با جدیت بوده است .و باید منتظر بود و ماند تا شاهد واکنش احتمالی  احمدی نژاد در این مورد  پس  از بازگشت  سفر امریکا باشیم .  با استعفاء حبیب کاشانی یکی دیگران ازسرداران بی تخصص در امر ورزش به سمت مدیر عاملی تیم فوتبال پرسپولیس انتخاب میگردد. به همراه سردار رویانیان مدیر عامل جدید تیم برخی چهرهای سیاسی نیز وارد میدان میشوند . از ان جمله میتوان به نام ، لطف الله فروزنده رئیس جدید  هیت مدیره تیم پرسپولیس و  معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی دولت احمدی نژاد و قائم مقام جمعیت ایثارگران  اشاره کرد .برخی شایعات هم حکایت از ان دارد که نامبرده از زمان اعتراضات و قیام مردمی بر علیه تقلب و کودتا در انتخابات همرام با گروه تحت امرش و سایر مقامات رده بالای گروه در فرماندهی و مدیریت سرکوب متعرضین دست داشته اند .دیگر عضو هیات مدیره باشگاه پرسپولیس محمد حسین نژاد فلاح نماینده شهرستان ساوجبلاغ در مجلس است و از اعضاء قدیمی سپاه پاسداران که پیشتر از این هم سابقه عضویت در هیت مدیره تیم فوتبال پرسپولیس را داشته است .  از کل اعضاء هیت مدیره تیم فوتبال مطرح پرسپولیس فقط 2 نفر از جنس و اهالی فوتبال بودند ان هم علی پروین و محمد پنجعلی .این انتصابات  در حالی صورت گرفت که افرادی بسیار لایق و کاردان و ورزشی و دلسوز وجود داشتند که میتوانستد در این هنگامه اشفته بازار ورزش ایران و فوتبال خصوصا تیم پرسپولیس ،سکان هدایت این تیم مطرح و نامدار را در کنار علی پروین و محمد پنجعلی  بدست بگیرند و ان را مدیریت کنند . البته همزمان با تحولات در تیم  فوتبال پرسپولیس اتفاق مشابهی هم در تیم فوتبال استقلال تهران رخ داده و از میان 7 عضو جدید هیت مدیره این تیم فقط 2 فوتبالیست قرار دارند و الباقی اقایان از میان نیروهای سیاسی انتخاب شده اند که 3 تن از انان نماینده مجلس هستند .
سردار رویانیان کیست و از کجا امده
کمتر کسی است که با نام و چهره سردار رویانیان اشنا نبوده باشد .
سردار رویانیان در سال 1361 وارد کمیته شهرستان نور از توابع  استان مازندارن میشود .سپس بعد از مدتی به سمت فرماندهی کمیته شهرستان نور دست می یابد .ولی پس از ادغام کمیته های انقلاب اسلامی و شهربانی تحت نام نیروی انتظامی به عنوان فرمانده نیروی انتظامی شهرستان نور و سپس به عنوان فرمانده نیروی انتظامی استان مازنداران منصوب میشود .سردار رویانیان به عنوان اولین فرمانده پلیس تازه تاسیس 110 منصوب شده و ا ز سال 1380 رئیس مرکز فوریتهای پلیس بوده است اما باز پس از مدتی در قامت فرمانده پلیس راه کشور ظاهر شده و در جایگاه فرماندهی پلیس راه کشور قرار میگیرد و تا سال 1384 در این سمت باقی بوده است .سردار رویانیان فرمانده اسبق پلیس راه کشور و راهنمایی و رانندگی از سال 1386 با حکم احمدی نژاد رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور میشود . . .
سردار رویانیان پیش از این در زمان اعتراضات و قیام مردمی به نتایج تقلب در انتخابات سال 1388 و کودتای سپاه  گفته بود : یک عده اشغال میگویند این رهبر ، نظام و قانون را باید تغییر داد . مگر ما مرده ایم . . . کسانی که با اوباما ، بوش . . . دستشان در یک کاسه بوده  مگر میگذاریم در این کشور علی (خامنه ای ) تنها بماند شهدا و خانواده شهدا اجازه نمیدهند. با این حال برخی مدعی هستند که سردار رویانیان از حامیان احمدی نژاد است .
حال باید منتظر ماند و دید که اینده چه سرنوشتی را برای ورزش و فوتبال ایران و خصوصا تیمهای فوتبال پرسپولیس و استقلال رقم میزند .تیمهای که بعد از انقلاب به ناحق توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران مصادره شده و اکنون متعلق به دولت است و دولت هم با بی کفایتی های متعدد خود  ضربه بر  پیکره  نامقاوم ورزش و فوتبال و 2 تیم پر طرفدار پرسپولیس و استقلال زده است .
مهرداد حیدرپور 9/22/2011

۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

فایده خمینی و حکومت جمهوری اسلامی ایران برای اسرائیل و غرب .



انچه در 22 بهمن سال 57 حادث شد ایا برای ایران و جامعه ان لازم بود ؟ و اساسا چه فایده ای برای ایران و ایرانی داشت ?.
جنگ 8 ساله ایران و عراق چه دستاوردی برای ایران و ایرانی داشت ?و چه کسانی از انقلاب 22 بهن 57 و جنگ 8 ساله ایران و عراق فایده بردند ؟
هنوز حادثه انقلاب 57 حادث نشده بود روحانیون و اخوندهای آن زمان اعتقاد داشتند که چون مسلمانان متعقد به حضرت ابراهیم و ادیان ابراهیمی بوده و هستند .پس رابطه با یهودیان و کلیمیان جهان و حتی فلسطین (اسرائیل )مانعی ندارد چرا که ریشه یهودیان در نهایت به حضرت ابراهیم میرسد .
روحانیون ان زمان از نظر ایدئولوژی قبول داشتند که بخاطر خطر نفوذ شوروی و کمونیست مسلمانان با دول غربی و حتی اسرائیل که مردم انها دارای ادیان ابراهیمی بودند در رابطه باشند .برخی از روحانیون رابطه با امریکا و اسرائیل را که خدا پرست بودند بهتر از رابطه با روسها که بی دین و بی خدا بودند میدانستند .
حتی خمینی قبل از انکه یک شبه از قامت یک اخوند متحجر و عقب مانده مرتجع گاندی زمان شود، اعتقاد به ایجاد ارتباط با کشورهای دارای ادیان ابراهیمی و حتی اسرائیل بوده است .(اما وجود سیستم تحریف و تغییر و کتمان اطلاعات و حقایق تاریخی در نظام جمهوری اسلامی مانع از این شده که حقایق و اطلاعات دست در میان جامعه به گردش در اید .مثل این حقیقت که خمینی دارای دوستانی اسرائیلی بوده است )
خانم بن دوید (بن داود ) از دوستان اسرائیلی خمینی . . . خمینی هنوز در فرانسه در دهکده نوفل لو شاتو در حومه پاریس در محاصره اطرافیان خود که در اتش گدایی شهرت و قدرت می سوختند بود که یک باره سر و کله خانم بن دوید در نوفل لو شاتو پیدا میشود و با خمینی به گفتگو می نشیند .
خانم بن دوید که بود و چرا به دیدن خمینی رفته بود ؟
خانم بن دوید همسر یکی از رهبران یهودی اسرائیل و یکی از روحانیون بسیار متدین کلیمی که با خمینی 15 سال قبل از انقلاب ایران در تماس و رابطه بود .ولی چون این رهبر بلند پایه اسرائیلی فوت کرده بود لذا همسرش خانم بن دوید به دیدار خمینی در فرانسه میرود .البته خانم بن دوید بخاطر یک دیدار دوستانه به فرانسه و دیدن خمینی نرفته بود بلکه از طرف دولت اسرائیل و (شخص مناخیم بگین ) نخست وزیر اسرائیل به دیدار خمینی میرود .
تا ان زمان خمینی هیچ رابطه ای با دولت اسرائیل نداشت ولی برخی از همراهان او غیر مستقیم تماسهای دوستانه ای با اسرائیل داشتند .
خانم بن دیوید پس از بازگشت از دیدار با خمینی به اسرائیل در طی یک گزارش به دولت اسرائیل و شخص نخست وزیر (مناخیم بگین )اعلام میکند که حذف خمینی برای اسرائیل سودمند نبوده بلکه برعکس وجود خمینی میتواند فواید بسیاری برای اسرائیل به همراه داشته باشد و . . . و اینچنین بود که دولت اسرائیل تشخص داد که خمینی میتواند الترناتیو خوبی برای اهداف اسرائیل در منطقه باشد .
خانم بن دیوید در سال 1980 یعنی بعد از انقلاب 1357 با یک پاسپورت فرانسوی وارد ایران و تهران میشود حتی درست همان زمانهای که ایران در گیر جنگ با عراق بود و ایران وارد معاملات خرید اسلحه از اسرائیل شده بود ایرانیان کلیمی که از ایران گریخته بودند بسیاری از انها به ایران بازگشته و انهایی که اموالشان مصادره شده بود اموال خود را پس گرفتند و ظاهرا این اقدامات پیرو توافقهای بین ایران و اسرائیل انجام گرفته بود .
اما چرا حذف خمینی
جیمی کارتر قبل از بحرانی تر شدن اوضاع حکومت شاه و در ابتدای شروع حرکت انقلابیون در ایران از اسرائیل خواسته بود که خمینی را ترور و حذف کنند در ابتدا اسرائیل هم موافق این تصمیم امریکا بوده و قرار بود یک گروه را برای ترور تحت فرماندهی سرهنگ  آصف که مامور ترور خمینی بود روانه فرانسه کند اما شاه ایران با انجام این طرح مخالفت کرد و مانع کار شد .
حتی اسرائیل زمانی قرار بود جیمی کارتر را که با کارت حقوق بشر شاه ایران را میان منگه تحت فشار قرار بود ترور کند که باز با مخالفت شاه ایران این امر محقق نمیشود .
بهرحال این گزارش خانم بن دوید بود که دولتمردان اسرایل را متقاعد به مفید به فایده بودن خمینی برای اسرائیل کرد .
در سالهای پایانی حکومت شاه روابط ایران و اسرائیل کمی به سردی گراییده بود که دلایلی داشت .
اسرائیل از بیماری شاه اگاه بود و دلتمردان اسرائیل اعتقاد داشتند که بیماری او بر روی تصمیمات سیاسی او تاثیر گذار بوده است و این اسرائیل و دولتمردان ان را نگران کرده بود . در سال 1977 در اولین ماهی که مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل شده بود به ایران و ملاقات شاه میرود و پس از بازگشت در یک جمع خصوصی دلتمردان یهودی مدعی میشود که شاه از لحاظ فکری و تصمیم گیری دچار مشکل شده است .
از دلایل دیگر اختلاف میان شاه و اسرائیل صلح شاه با عراق بود .در سال 1977 شاه درگیر صلح با عراق بود که این مسله برای اسرائیل زیاد جالب نبود .اسرائیل موافق صلح بین ایران و عراق و ملاقات شاه و صدام در الجزایر نبود .اسرائیل و عراق دو دشمن سرسخت برای هم بودند و اسرائیل حاضر نبود عراق وارد در  کمپ ایران شود و اساسا به صدام و دولت عراق هیچ اطمینانی نداشت .
با توجه به تفاسیر فوق جنگ ایران و عراق در زمان خمینی بزرگترین خدمت و فایده برای اسرائیل بود و یکی از ان فایده ها فروش اسلحه به ایران در زمان جنگ ایران و عراق و سود بسیار برای اسرائیل بود .
بله رژیم خمینی بسیار بسیار بیشتر از حکومت شاه به اسرائیل خدمت کرده و فایده رسانده است خصوصا در سالهای اخیر و دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد .گرچه از سال 1990 و حمله امریکا به عراق و سرنگونی صدام تقریبا سیاستهای اسرائیل در مورد ایران عوض شد و دیگر اسرائیل از عربها ترسی نداشت چون صدام حسین اصلی ترین دشمن عرب خود را سرنگون شده میدید پس دیگر نیازی به ایران هم نبود .اما همیشه اختلاف میان سیاسیون و دولتمردان اسرائیلی و مقامات رده بالای اسرائیل وجود داشت که ایا به ایران نیاز است و یا نه و ایا اسرائیل ایران رابرای اینده لازم دارد یا خیر ؟اما اسرائیل هیچگاه نگرانی و ترس خود را از دستیابی ایران به انرژی هسته ای و سلاح اتمی مخفی نکرده است .
جنگ ایران و عراق و سود ان برای اسرائیل
بسیاری از سران حکومت جمهوری اسلامی ایران از ادامه جنگ حمایت میکردند .و مصر به ادامه ان بودند.چرا که چند هدف را از ادامه ان جنگ دنبال میکردندو یکی از انها معاملات و پور سانتهای کلان اسلحه بود .چرا که پور سانتهای کلانی در پی خرید و فروش اسلحه از اسرائیل رد و بدل میشود و در ایران رقابت بر سر پورسانتها بین گروه حامی رفسنجانی و گروه حامی بهشتی بود .این گروه های یاد شده به عنوان یک خط دومی در جهت رقابت بر سر پورسانتهای خرید و فروش اسلحه دررقابت بودند که این خط دوم هم در امریکا بود هم در اسرائیل و هم در ایران .البته این دو گروه یعنی گروه بهشتی و گروه رفسنجانی فرقی با هم برای امریکا و اسرائیل نداشتن بلکه مسله همه انها در حمایت از این اشخاص بر سر پول بود .
بعدها علی خامنه ای قصد داشت برای از میان بردن رقبای احتمالی مانند رفسنجانی یکسری از افرادی را که سوء استفاده های مالی کرده اند را بگیرد و ... اما رفسنجانی باهوش تر از خامنه ای در مصاحبه ای عنوان کرد که نه او و نه خانواده اش هرگز سوءاستفاده مالی نداشته و اساسا در کار بیزینس نبوده اند .اما این یک دورغ بزرگ بود چرا که هاشمی رفسنجانی و خانواده اش بیش از همه در معاملات اسلحه دست داشتند .
البته سید احمد خمینی هم در جریان خرید فروش اسلحه قرار داشت و حتی در ان دست هم داشت و ملاقاتی هم با اقای آری بن مناشه مشاور اطلاعاتی و امنیتی اسحاق شامیر نخست وزیر وقت اسرائیل داشته است . البته این ملاقاتها مختص سید احمد خمینی نبود بلکه افراد زیادی از سران نظام بودند که با اقای اری بن مناشه ملاقات داشتند .
اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری و فایده ان برای . . .
یک ماه پیش از انکه حادثه اشغال سفارت امریکا در تهران صورت پذیرد عده ای جوان نزد شیخ علی تهرانی رفته که قرار بود در دانشگاه تهران سخنرانی داشته باشد .ان عده از شیخ علی تهرانی میخواهند که در قسمتهای پایانی سخنرانیش به سیاستهای امریکا حمله کرده و احساسات مردم را تحریک نماید تا ان عده بتوانند با سوءاستفاده از احساسات مردم یک تظاهرات بر علیه امریکا راه انداخته و به سمت سفارت امریکا بروند .البته ان عده نگفتند که قصد حمله به سفارت امریکا را دارد . هرچند پیشنهاد ان جوانان از طرف شیخ علی تهرانی رد شد اما بعدها موسوی خوئینیها یا همان اخوند سرخ خودش یک سخنرانی تند علیه امریکای ها انجام میدهد ومردم را که تحریک شده بودند را به سمت سفارت امریکا هدایت میکند .مردم تحریک شده به سمت سفارت امریکا رفته و سرانجام به داخل ان حمله نموده و ان را تسخیر و اعضاء ان را به گروگان میگیرند و خمینی ضمن حمایت از ان عمل ان را انقلاب دوم مینامد .
اما اصل داستان بگونه ای دیگر بوده .چرا که بعدها افشا شد که طراحان اصلی حمله به سفارت امریکا در خود امریکا بودند .حزب جمهوری خواهان ( رپوبلیکها )از طراحان اصلی این طرح بودند .طرح را طراحی و به ایران فرستادن و ...
پس از 444روز بحران گروگانگیری و . . . سقوط جیمی کارتر و روی کار امدن ریگان، آمریکا یها در قبال این خوش خدمتی سران حکومت ایران به حزب دمکراتهای امریکا که منجر به روز کار امدن ریگان شد مبلغ 52 میلیون دلار به حکوت ایران پرداخت میکنند .این 52 میلیون دلار در واقع یک انعام و دستخوش بود به حکومت ایران .52 میلیون دلار برای از میدان بدر کردن جیمی کارتر از عرصه انتخابات امریکا .و جالبتر انکه این پول توسط اقای آری بن مناشه به اقای کاشانی فرزند ایت الله کاشانی پرداخت میشود .سران و مقامات جمهوری اسلامی هم در جریان کامل دریافت 52 میلیون دلار توسط کاشانی از نماینده اسرائیل بوده اند.
گروگانگیری که یک بازی سیاسی و حتی مالی بود تا حکومت ایران 52 میلیون دلار را به جیب بزند و حکومت خمینی هم انقدر در امر آزادی گروگانها تعلل کردند تا ریگان رسما به عنوان رئیس جمهوری سوگند یاد کند .
برگرفته از کتاب پول خون نوشته اری بن مناشه مشاور اطلاعاتی و امنیتی نخست وزیر وقت اسرائیل
مهرداد حیدرپور پاریس
meh.mah2@yahoo.com

۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه


مراسم سالگرد دکتر شاپور بختیار اخرین نخست وزیر دروان پهلوی چندی پیش  در حالی سپری شد که مسله پیرامون ارتباط دکتر بختیار با جنگ ایران و عراق و اسناد تازه منتشر شده وزارت امورخارجه بریتانیا در همین مورد بحث داغ روز بود . حتی در برخی موارد برخی به مسله اختلافات میان دکتر بختیار و ارتشبد اویسی با ارتشبد قره باغی پرداخته و اظهار نظرهای پیرامون این اختلافات داشتند . و در همین مورد بحثی به صورت نوشتاری میان هواداران و منتقدین دکتر بختیار در گرفته بود .اما فارق از همه این بحثها ،چنین بنظر میرسد که اسناد تازه منتشر شده وزارت امور خارجه بریتانیا و مصاحبه برخی از افراد صاحب نام در سالهای اخیر و همچنین بررسی رویدادهای سیاسی و تاریخی چند سال گذشت  منجمله کودتای نوژه شروع جنگ میان ایران و عراق و ... حکایت از یک ماجرای تاسف بار دیگر دارد که بررسی صحت و درستی ان بر عهده کارشناسان و اهل فن میباشد .
اما براستی اختلاف میان دکتر بختیار و ارتشبد اویسی با ارتشبد قره باغی در چه بود ؟ و چرا بگفته ارتشبد قره باغی، بختیار و اویسی و ایادی انها  شایعاتی را  بر علیه قره باغی که صرفا برای تخریب وجهه او بوده را رواج میدادند ؟ میان دکتر بختیار و ارتشبد قره باغی در روزهای پایانی حکومت پهلوی چه گذشت؟
ایا براستی بنا بر اظهار هوداران و یاران و همرزمان بختیار، هیچ رابطه ای بین او و کودتای نوژه وجود نداشته است ؟و یا اینکه چرا ارتش بعد از خروج شاه از ایران در 26 ماه 1357 کودتا نکرد؟ و دهها سوال از این دست که گاها در ذهن برخی از جوانان جویای حقایق روزهای اخر حکومت شاه و بعد از انقلاب 22 بهمن 1357 وجود دارد .
اکثر ایرانیان خاصه انهایی که در خارج ازکشور هستند و تعلق خاطر به رژیم پهلوی داشته و دارند معتقد هستند که ارتش باید پس از خارج شدن شاه از ایران  کودتا میکرد ولی اعلان بیطرفی ارتش انهم از زبان ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش شاه ایران از دید هواداران یاد شده خیانت تلقی شده است  . . .
اما چرا کودتا نشد ایا اکان ان وجود داشت و یا خیر ؟
وقتی شاه ایران  همه را وامیگذارد و خود و خانواده اش از کشور خارج میشوند ؟، وقتی که ارتشبد قره باغی در همان روزها و ساعت اخر حضور شاه در ایران ازشاه سوال میکند که :اعلیحضرت اکنون دستور چیست؟ و اعلیحضرت عنوان میکنند که : با دولت همکاری کنید .چرا که خود شخص شاه هم متوجه شده بود که همه دوستان و متحدان او در قدرتهای جهان قصد دارند نیروی دیگری را جانشین او کنند ، پس مسله کودتا برای یک ذهن عاقل و بالغ مسله اش حل شده است .
چرا ارتش کودتا نکرد ؟چرا در برابر انقلاب نایستاد؟
اما باید پرسید کودتا علیه چه کسی و . . .  در این مورد ارتشبد قره باغی چنین نظر داشت که :کودتای نظامی نظامیان ، یعنی در یک کشور، نیروی نظامی بر علیه دولت وقت قیام کند و دولت را ساقط نماید و جای دولت را بگیرد  . . .
شاه در روزهای اخر حکومتش و قبل از خروج از کشور دکتر بختیار را بعنوان نخست وزیر انتخاب کرده بود . گرچه دولت بختیار برای شاه تحمیلی بود و شرط بختیار هم برای قبول پست نخست وزیری خروج شاه از ایران بود .اما هر چه بود دولت بختیار قانونی بود و مجلسین سنا و شورای ملی به ان دولت رای داده بودند. پس ارتش شاه  وظیفه داشت بنابر توصیه شاه مبنی بر همکاری ارتش با دولت قانونی بختیار از دولت حمایت کرده و مطیع دستورات ان دولت باشد .هرچند که شاه قیدی را هم گذاشته بود و ان، تا زمان حمایت دولت از قانون اساسی بود .مضافا بر اینکه اخرین دستور شاه هنگام خارج شدن ایشان از کشور این بوده که نباید خونریزی صورت بگیرد و منظورشاه  منع ارتش از برخورد خشونت امیز با ملت و مردم بود .
اخرین شاه ایران محمد رضا پهلوی ، روز 25 دی ماه 1357 به ارتشبد قرباغی عنوان مینماید که دکتر بختیار نگران است و نگرانی او بابت دخالت ارتش و کودتای نظامی ارتش شاه می باشد .چرا که دکتر بختیار مدعی شده بود که در برخی از شایعات و اخبارهای داخل و خارج امده که احتمال کودتا از سوی ارتش میباشد.بنابراین  محمد رضا شاه از ارتشبد قره باغی میخواهد که برای برطرف شدن نگرانی دکتر بختیار ارتشبد قره باغی یک مصاحبه نماید و اعلام  کند که ارتش قصد کوتا نداشته و ندارد و کودتا نخواهد کرد و این دقیقا کاری بود که قره باغی انجام داد.قره باغی در ان مصاحبه ضمن تکذیب احتمال کودتا از طرف ارتش اعلام میکند که اگر  ارتش و مردم رودر روی هم قرار بگیرند انوقت نه ملتی خواهد ماند و نه ارتشی و این آرزوی نیست که هیچ ایرانی وطن پرست داشته باشد .شاه ایران فردای مصاحبه ارتشبد قره باغی از ایران خارج شد و دیگر هرگز باز نگشت .
اخرین پادشاه ایران محمد رضا پهلوی قبل از خارج شدنش  برای یک مصاحبه با ( تی ری ژاردن) خبرنگارروزنامه فیگارو  فرانسه و فرستاده مخصوص حاضر میشود و در طی این مصاحبه (تی ری ژاردان) به شاه ایران یاد آور میشود که طرفداران و دوستان سابق دکتر بخیار که بعد در زمره مخالفین او درامدند او را خائن میدانند چرا که مخالفین بختیار اعتقاد داشتند بختیار که زمانی جزء مخالفین ومنتقدین حکومت پهلوی بوده حال قصد نجات رژیم پهلوی و شاه را دارد . ژاردن برای شاه ادامه میدهد که طرفداران حکومت پهلوی و محمد رضا شاه هم او را خائن میدانند چرا که بر این باور بودند که بختیار به این بهانه و با پیش شرط خارج شدن شاه میخواهد محمد رضا را به تبعیدگاه اعزام کند .
بر همگان روشن است که شاه هم به بختیار اطمینان نداشت و دولت او را یک دولت تحمیلی میدانست و ارتشبد قره باغی هم به خوبی درک کرده بود که دولت بختیار تحمیلی است .
اما یکی از نکات جالب ماجرا این است که فردای مصاحبه  محمد رضا شاه با( تی ری ژاردن) دکتر بختیار نخست وزیر تحمل شده بر شاه ایران در یک مصاحبه با روزنامه نگاران اعلام میکند که اعلیحضرت (محمد رضا شاه )تا چند روز دیگر از کشور خارج میشوند و در این موقعیت من نمیتوانم بگویم که ایشان (شاه)به ایران باز میگردند یا نه ؟
26 دی ماه 1357 شاه ایران محمد رضا پهلوی به همراه خانواده و تنی چند از کشور خارج میشود . ارتشبد قره باغی قبل از خارج شدن ایشان از کشور از شاه سوال میکند که : اگر بعد از خروج اعلیحضرت از کشور با توجه به اخباری که در روزنامه ها نوشته میشود ، اتفاقی حادث شود ، اتفاقات غیر مترقبه ای که الان ما نمی توانیم پیش بینی کنیم  . . . وظیفه ارتش چیست ؟محمد رضا شاه پهلوی در جواب سوالات ارتشبد قره باغی چندین دستور میدهد ، که یکی از انها این بود که ارتش  را باید به هر قیمیتی حفظ کرد و شاه با این جمله معنی دار خود، دستورات خود را به پایان رساند: فرماندهان هر کاری را که مصلحت دانستید انجام دهید  . شاه معتقد بود که ارتش برای حفظ مملکت ضروریست . واین نشان از نگرانی شاه بابت اینده مملکت داشت و اینکه این ارتش با پول ملت  ساخته و اماده و تجهیز شده و برای ملت هم باید حفظ شود .و نباید از هم بپاشد ارتشی که در منطقه نمونه بود قدرتمند و پول زیادی هم خرج تجهیز ان شده بود و مایع ابروی ملت بود . اما ،  شاه صدای انقلاب را شنیده بود و ان را هم به صراحت اعلام کرده بود . پس این یعنی تسلیم شدن به انقلاب  و تایید ان . حتی فرح دیبا ملکه شاه ایران هم بنا بر روایت به دیدار ایت الله خوئی در نجف رفته بود .امانظر بسیاری ، شاید یکی از بزرگترین اشتباهات شاه خارج شدن ایشان از کشور بود . به گواه دوست و دشمن ، اگر محمد رضا شاه از ایران خارج نشده بود خمینی ان اخوند مرتجع عقب مانده هیچگاه به ایران باز نمیگشت .خصوصا انکه خمینی بعد از رسیدن به فرانسه از دولت فرانسه تقاضای پناهندگی سیاسی کرده بود و نیک میدانست که باید فکر بازگشت را از سر بدر کند مگر انکه معجزه و یا رویداها و اتفاقات عجیب و غریب رخ دهد و . . . ولی چرخ گردون بر خلاف میل محمد رضا شاه و بروفق مراد خمینی چرخید .
اصرار بختیار مبنی بر خارج شدن خمینی از ایران برای چه بود ؟ ایا این فکر زائیده ذهن او بود و یا شخص یا اشخاصی  این فکر را به ذهن او انداختند ؟ ابراز این سوال از جهت ان نیست ، که بختیار قصد خیانت داشته،خیر . بلکه ، کسی از اگاهان ، بر وطن پرستی بختیار شک ندارد . لیکن فقط برای باز شدن سر فصلی تازه جهت یک بررسی دیگر از اوضاع ان روز ایران است که شاید گذر زمان برخی از حقایق هنوز پنهان مانده را افشا کند .و این پازل معما گونه را تکمیل نماید .
اما اگر براستی شاه و خانواده او در ایران میماندند  و ایران را ترک نمیکردند ، حرکت تحولات در ایران کند یا متوقف می شد یا اینکه محمد رضا شاه و خانواده او به سرنوشت خانواده لوئی پادشاه مقتول فرانسه دچار میگشت .و سر او و ملکه را بالای دار میبردند ؟ این نگرانی بود، که در ذهن ملکه فرح دیبا وجود داشت. او بارها در جمع امرای ارتش این را بیان کرده بود که اگر انها زودتر کشور را ترک نکنند به سرنوشت پادشاه مقتول فرانسه و ملکه او ماری انتوانت دچار خواهند شد .و اما ژنرال هایزر ... در مورد این ژنرال چندین ستاره امریکایی سخن بسیار گفته شد و کتابها مقالات و . . .  به نگارش در امده ، اما ژنرال هایزر هر چه بود و هر که بود وبرای  چه  نیتی ، به ایران امده بود تا . . .
اعلام شده بود که این ژنرال امریکایی برای حمایت از دولت ملی بختیار به ایران امده !!! ولی بعدها مشخص شد که هایزر همراه با سفیر کبیر وقت امریکا در تهران به نزد شاه رفته بوده است !!! و از او ساعت  و روز خروج شاه را خواسته بود !!! پس کاملا مشخص بوده است که ماموریت هایزر به بهانه حمایت از دولت بختیار در اصل برای خارج کردن شاه از ایران و فلج کردن ارتش بوده است و دکتر بختیار هم خواسته یا ناخواسته عمدا و یا سهوا در انجام این مهم نقش بازی میکند و با اصرار خود مبنی بر خارج شدن شاه از ایران ، محمد رضا شاه را بیشتر تحت فشار قرار میدهد . از ان سو هم خمینی که تقریبا یقین حاصل کرده بود که با کمک و مساعدت امریکا و برخی دول اورپایی  و حتی چراغ سبز اسرائیل بزودی شاه سرنگون خواهد شد و امکان باز گشت او حاصل میشود شرط باز گشت به ایران را خروج شاه اعلام میکند که البته برخی معتقد هستند که این سخن از ذهن خمینی برنخواسته بود بلکه بر او ذهن کودن او که جز قتل و ادمکشی هیچ فکری نداشت ، القاء شده بود . البته برخی از منتقدین هوادار خاندان پهلوی ، مدعی هستند که  ماموریت بختیار هم که از قبل پیش بینی و هماهنگ شده بود که  همانا خارج کردن شاه از کشور بوده است . اما هنوز هم پس از سالها که رویداد 22 بهمن 1357 میگذرد برخی اعتقاد دارند که اگر محمد رضا شاه از ایران خارج نمی شد و در مقابل اصرارهای بختیار و ژنرال هایزر مقامت میکرد خمینی به ایران باز نمی گشت. این ادعا را  هم ارتشبد قره باغی که با شخص بختیار هم اخلاف بسیار داشت بیان کرده بود .
با این حال بختیار شخصیتی شناخته شده نبود و از مخالفان سر سخت رژیم حکومت پهلوی هم بود و در حقیقت با خاندان پهلوی پدر کشتگی داشت و هیچ محبوبیتی هم در بین مردم نداشت .محبوبیت فعلی  نام بختیار در حال حاضر بخاطر نوع بقتل رسیدن او و منفور بودن امرین قتل که همانا حاکمان ادمکش جمهوری اسلامی بوده اند میباشد .چرا که برخی معتقد هستند که بختیار بخاطر نوع به قتل رسیدنش مظلوم واقع گشته است و محبوبیت او بخاطر مظلومیت اوست .
چندی بعد از 22 بهمن 1357 ژنرال هایزر با کمک و مساعدت دکتر بختیار کتابی را در انگلستان منتشر میکند !! دوستان و هواداران اقای بختیار هم بلافاصله تبلیغات دامنه داری را درباره کتاب ژنرال هایزر انجام دادند که البته هنوز هم گاها افرادی سود جو پس از گذر مدتها از ان کتاب بعنوان سند استفاده کرده و خواندن ان را با، اب و تاب به همه سفارش کرده و ان را در رسانه(تلویزیون ماهواره ای ) خود به فروش میگذارند تا سودی عاید جیب خود کنند .
اقای بختیار شخصا خودش طی یک پیام مخصوص در هفته نامه ها و رادیوی اختصاصی خودش از تمامی ایرانیان موکدا خواسته بود تا کتاب به رشته تحریر در امده بوسیله ژنرال هایزر را خریداری کرده و مطالعه کنند .!!! چرا که در ان کتاب از برخی عملکرد های  ارتشبد قرباغی را به گونه ای نوشته شده بود که خواننده کتاب را متوجه این منظور میکرد که ارتشبد قره باغی خائن بوده و . . .  و از انجایی که بختیار و قره باغی با هم مشکلات بسیاری داشتند بختیار هم از این فرصت پیش امده بسیار استفاده کرد .
اما پس از انتشار کتاب ژنرال هایزر دریادار حبیب اللهی فرمانده نیروی دریایی حکومت محد رضا شاه و چند تن از فرماندهان ارتش و برخی سیاسیون  شاه که از دست اتش انتقام و کینه توزی خمینی و حکومت منحوس او جان سالم بدر برده بودند هر کدام در مواردی که اطلاع داشتند مقاله هائی نوشته و منتشر کرده و در ان نادرست بودن نوشته های ژنرال هایزر را در مطبوعات با دلیل و مدرک شرح دادند .و ثابت کردند که کتاب ژنرال هایزر جنبه تبلیغاتی داشته است و فقط برای برائت خودش و دولت وقت امریکا نوشته شده بوده است .
چندی بعد از چاپ کتاب ژنرال هایزر حال نوبت ژنرال ارتشبد قرباغی بود که کتابی به نام( اسرار ماموریت ژنرال هایزر در بحران ایران به رشته تحریر در اورده و منتشر کند .)
ارتشبد قره باغی  به قول خودش در کتاب یاد شده سعی در اثبات نادرست بودن اطلاعات  ادعاهای مطرح شده در کتاب ژنرال هایزر را داشته است .
باز از نکات جالب این داستان این است که 7 ماه پس از انتشار کتاب ژنرال هایزر ، او در مصاحبه ای با تلویزیون (ان بی سی) (NBC ) صراحتا اعلام میکند که مطالب کتابش را با مشورت سازمان سیا امریکا – وزارت امور خارجه امریکا – شورای امنیت ملی امریکا و شخص لرد چالتون کارشناس وزارت دفاع انگلستان به رشته تحریر در اورده است .پس این بنوعی اقرار به نادرستی مطالب کتاب ژنرال هایزر بوده است .و هایزر با زبان بی زبانی اقرار میکند که مطالب کتابش به دور از واقعیت بوده و فقط  به دستور دولت امریکا و بر حسب مصالحه و منافع ملی امریکا تهیه و تنظیم شده است و دروغ نویسی عمدی  و وارونه کردن حقایق در ان کتاب موجود است .
شور بختانه ، برخی از نویسندگان و محققین و تاریخ نگاران نه چندان  مطرح داخلی و خارجی وقتی در مورد رویداد و انقلاب 22 بهمن 1357 بحث کرده و یا مقاله و کتابی منتشر میکنند برای برخی از ادله های خود با علم به اینکه کتاب فوق به درو از واقعیتهای ان زمان است، باز  به کتاب پر از ابهام و به دور از حقیقت ژنرال هایزر رجوع کرده و به ان استناد میکنند .همانطور که در سطور بالاتر قید شده ظاهرا  ژنرال  هایزر نماینده دولت امریکا طبق اسناد، برای حمایت از دولت ملی بختیار امده بود اما در میانه راه به یک باره اعلام میشود که ماموریتش تمدید و ماموریت  دیگر این ژنرال امریکایی یافتن وزیر جنگ برای دولت ملی دکتر بختیار بوده است !!!. چیزی که در تاریخ ایران وجود نداشته است که یک ژنرال اجنبی از نوع امریکایی ان برای دولت ملی ایران و دکتر بختیار وزیر پیداکرده و انتخاب کند !!! اساسا به چه مناسبتی باید برای پشتیبانی از دولت بیایید و برای دولت وزیر و وکیل انتخاب کند ؟!!البته ژنرال هایزر وظیفه دیگری هم داشت و ان تحت کنترل در اوردن ارتش و فلج کردن ان برای عدم  کودتای احتمالی بود . و در این راستا هم موفق شده بود .ارتش و فرماندهان بله قربان گوی ارتش شاه ، را مهار کرده و تحت کنترل خود در اورده بود تا   خطر کودتا را رفع کند .او ارتش را وادار به سکوت و حمایت از دولت و انقلاب کرد .
ژنرال هایزر با کمک دکتر بختیار در تدارک ورود خمینی به ایران  شدند . بختیار بجای مراجعه به ارتش و شورای سلطنت به سفیرکبیر امریکا و انگلیس و نماینده انها ژنرال هایزر مراجعه میکرد و راهنمایی میخواست و با انها طرف مشورت می شد .
دکتر بختیار هیچ هماهنگی و تفاهمی با ارتش نداشت .و با ارتش هماهنگی نمیکرد !. به همین خاطر ارتشبد قره باغی قصد استعفا داشت انهم درست زمانی که بختیار با هایزر سرگرم تدارک دیدن ورود خمینی به ایران بودند .
ارتشبد قره باغی ادعا میکند :وقتی برای صحبت در مورد مسایل حاد و  روز به دفتر نخست وزیر دکتر بختیار رفتم با کمال تعجب دیدم که ژنرال هایزر قبل از من انجا بوده و مشغول مذاکره با دکتر بختیار .!!
قره باغی ادامه میدهد :دکتر بختیار به من قول میدهد که خمینی هرگز به ایران نخواهد امد و فرودگاه را خواهد بست اما بعد از یک هفته میبیند که بختیار بدون مشورت با شورای فرماندهان ارتش و بر خلاف وعده های داده شده از سوی او مبنی بر ممانعت از ورود خمینی به ایران با مشورت و کمک ژنرال هایزر فرودگاه را برای ورود خمینی باز و اماده میکند .( بختیار همواره در دیدار با امرای ارتش و ارتشبد قره باغی عنوان میکرد که با اقایان طالقانی ، منتظری ، بهشتی ، مفتح ، دیدار داشته است .و جالبتر انکه اقای بختیار اقای منتظری را از میان همه این افراد بیشتر میپسندید و از او تعریف میکرد .) بهرحال هر چند قبل از ان ،دکتر بختیار در یک مصاحبه و برنامه تلویزیونی غیر مستقیم به خمینی اعلام میکند که خمینی ازاد است به ایران بیایید و به قم برود و انتقاد هم بکند با خودسری و انارشیسم مخالف است و خمینی را از دخالت در سیاس باز داشت .ادامه داد که باید اجازه دهد که دولت بختیار به کار خود ادامه دهد و حتی اعلام کرد که در غیر این صورت سر جایش نشسته و حاضر نیست  از پست و مقام خود به راحتی دست کشیده و مرغ طوفان است و نمی ترسد زه طوفان. . . وقتی قره باغی متوجه خلف وعده های دکتر بختیار میشود به او اعتراض میکند و از او در مورد خلف وعده های داده شده توضیح میخواهد و از او سوال میکند و در جواب دکتر بختیار در عین ناباوری میگوید : سفیر امریکا و انگلیس به او قول داده اند که خمینی بیایید و به قم برود و دخالت در سیاست نکند !!!.در واقع دکتر بختیار بجای مشورت با شورای سلطنتی و شورای فرماندهان ارتش با سفرای امریکاو انگلیس مشورت کرده و از انها خط میگیرد و ظاهرا به انها هم اعتماد میکند .
در واقع ارتش ایران در یک عمل انجام شده قرار میگیرد و بختیار خمینی را با تشریفات وارد ایران میکند و خمینی هم نخست وزیر برای خود و ایران انتخاب مینماید و درحضور نخست وزیر به اصطلاح  قانونی دکتر بختیار در ایران  تلویزیون سراسری و ملی ایران ، ورود خمینی و سخنرانی او در گورستان تهران و انتخاب نخست وزیر از سوی او وزدن مشت بر دهان نخست وزیر قانونی شاه را(من توی دهن این دولت میزنم ) مستقیم پخش میکند .با ورود خمینی به ایران و انتخاب اقای بازرگان به عنوان نخست وزیرژنرال هایزر  ماموریت خود را تمام شده میبیند و راهی امریکا میشود .
اما چرا کودتا نشد ؟ فارق از همه مسایلی که در مورد کودتا و اما و اگر های ان گفته اند باید عرض کرد که در ارتش شاه در ان سالهای بحرانی هیچ فرماندهی یافت نمی شد که جسارت و شهامت و مدیریت یک کودتا را داشته باشد .فرض کنیم ژنرال هایزر و هیچ ژنرال خارجی دیگری در ایران نبوده و ارتش شاه را محدود و فلج و نا کار امد نکرده بود .ایا باز یک افسر جسور و با شهامت در کادر بالای ارتش شاه یافت می شد که بتواندجسارت انجام یک کودتا را داشته باشد .  کودتای 28 مرداد با مساعدت امریکا و انگلیس بود که بوجود امد و دولت مصدق را سرنگون کرد .اگر حمایت امریکا و انگلیس نبود کودتای 28 مرداد هم صورت نمیگرفت .پس   کدام تیمسار و یا ژنرال ارتش شاه مدیریت و جسارت و شهامت کودتا را داشت  ان هم بدون حمایت خارجی . امرای ارتش شاه در ان سالها فقط برای اجرای اوامر شاه تربیت شده بودند و هیچ اراده و قدرت تصمیم گیری نداشتند . در وطن پرستی انها شکی نبود ولی انها به گونه ای انتخاب شده بودند که فقط بله قربان و بله اعلیحضرت را بگویند و تمام . تمامی امرا و فرماندهان ارتش شاه در سردرگمی و نگرانی و دستپاچگی کامل بسر میبردند برخی از  انها خود را باخته بودند پس با این حساب کودتا انجام نمیشد . حتی برخی از انها دستگیر نشدند بلکه خود با پای خود به شورای انقلاب رفته و خود را تسلیم کردند و سرانجام ناجوانمردانه  اعدام شدند.
دکتر بختیار جنگ و  ایران و عراق و . . .
کشته شدن دکتر بختیار ان هم به انصورت فجیع و دردناک باعث شد که او محبوب شود و کمتر بتوان به او انتقاد کرد و یا از او ایرادی گرفت چرا که از سوی هواداران متعصب  او محکوم به . . . می شوی .و همین مسله هم باعث شد که برخی مسایل در پس پرده بماند . اما اخیرا برخی از اسناد تازه منتشر شده وزارت امور خارجه بریتانیا حکایت یک داستان قدیمی و دور از نظر مانده را باز روایت کرده و میکند و ان نقش دکتر بختیار در مورد جنگ ایران و عراق است .براستی چه رابطه ای میان دکتر بختیار و  جنگ ایران و عراق و یا حتی کودتای نوژه و . .  میباشد ؟ ایا امکان دارد دکتر بختیار از سر ناچاری و سهوا درگیر همکاری با صدام شود؟  ان هم به نیت آزادی ایران ؟یا خیر ؟ ایا امکان دارد دکتر بختیار هم دچار اشتباه شده باشد .؟ هر چند بعد ها اعلامیه ها و نقطه نظرات دکتر بختیار در مورد جنگ ایران عراق منتشر شده و موجود است و ان جنگ و دولت عراق را محکوم کرده، همانطور که ارتشبد قره باغی و بسیاری دیگر هم ان جنگ و دولت عراق را محکوم کرده بودند  . اما . . .  جنگی که باعث تثبیت رژیم ملایان و اخوندهای عقب افتاده شد و بدبختیها و مصیبتهای بسیار برای ملت ایران به ارمغان اورد .
 به تحریک خمینی و بخاطر خصومتهای شخصی که با صدام حسین در طول اقامتش در عراق داشت و با پیامهای مستقیم خود که دولت و ارتش عراق را به قیام علیه دولت و حکومت صدام وا میداشت و دولت و حکومت صدام را کافر و . . . چنین و چنان میدانست کاسه صبر صدام لبریز شده و تصمیم به حمله به ایران را میگیرد البته روایتها و اسنادی تازه منتشر شده دولت بریتانیا حکایت از تشویق صدام برای  حمله به ایران توسط   دکتر بختیار و تیمسار اویسی را دارد .!!!
همه کم و بیش میدانند که ارتش عراق از نظر نیروی زمینی بسیار سر امد تر و قوی تر از ارتش ایران در زمان حکومت پهلوی بود . که حتی این ارتش و نیروی زمینی عراق مایع ترس و وحشت دولت اسرائیل هم بود.نیروی زمینی عراق دارای لشکرهای متعدد و مجهز و تمام مکانیزه پیاده و زرهی بود در حالی که نیروی زمینی ارتش ایران علی رغم دارا بودن تانکهای فوق پیشرفته (تی 72 )و وجود فرماندهان خوب و عالی در رده های مختلف ان نیرو  در مقابل نیروی زمینی ارتش عراق، نیمه مکانیزه و  ضعیف بود .اما از ان سو نیروی دریایی و هوایی ارتش ایران در زمان محمد رضا شاه بسیار قوی و به روز بود . وشاید به تعبیری  قدرت اول منطقه بود .ارتش عراق جز چند نیمچه قایق و چند ناوچه قدیمی عملا فاقد نیروی دریایی بود و نیروی هوایی ان هم که وابسته به شوروی بود در مقابل نیروی هوایی مجهز و کارامد و دوره دیده ایران فلج و ناکارامد بود .پس صدام نگران نیروی دریایی و خصوصا نیروی هوایی تا دندان مجهزو خلبانان ممتاز شکاری  ایران بود ،وبرای حمله به ایران باید فکری به حال نیروی هوایی ارتش ایران میکرد در غیر این صورت حمله به ایران به کسب موفقیت و پیروزی به یک رویا برای صدام می مانست .
از ان سو ، باز  برخی روایتها حکایت از تماس تیمسار اویسی و دکتر بختیار با  صدام را دارند  .و این که انها با خرید یک دستگاه فرستنده رادیویی و مستقر کردن ان در خاک عراق برای مخالفین حکومت جمهوری اسلامی ایران و برخی ارتشیان فراری و ناراضی  برنامه رادیویی داشته و پیام می فرستاده اند (برفرض درستی این روایت ) این کار بدون رضایت و اطلاع  دولت صدام حسین امکان پذیر نبوده است .
کودتای نوژه مقدمه حمله به ایران توسط صدام حسین .
کودتای نوژه و لو رفتن ان و بدنبال ان دستگیری و اعدام خلبانان زبده وممتاز و دوره دیده نیروی هوایی نگرانی صدام را از بابت حمله به خاک ایران برطرف کرد .
دکتر بختیار با مشورت تمیسار اویسی و احمالا برخی نظامیان گریخته از کشور کودتای نوژه را طراحی کردند و از صدام حسین مبلغ (بنابر روایت )10 میلیون دلار نقد بابت مخارج  این کودتا و تشکیل اپوزیسیون دریافت میکند .طرح کودتا اماده میشود و نفرات هم با حساسیت خاص انخاب میشوند .خلبانان و افسران انتخاب شده برای اجرای کودتا همگی از زبده ترین و مهار ترینو ممتاز ترین خلبانان و افسران ارتش ایران بودند که ارزوی ارتش هر مملکتی بود که نمونه این خلبانان و افسران را دارا باشد .زمان و چگونگی عملیات و کودتا برای خلبانان و افسران تشریح میشود و همه هماهنگی ها صورت میپذیرد .اما به یکباره درست در لحظات اخر طرح کودتا بصورت اسرار امیز و عجیب و با ابهام بسیار لو رفته و بعد از ان تمامی عوامل اجرایی کودتا چه نظامی و چه غیر نظامی یک به یک دستگیر و روانه زندان و بازجویی  میشوند .و در نهایت طرح کودتا شکست خورده و 160 خلبان و افسر مهار و توانا ومتخصص و  زبده نیروی هوایی ارتش ایران اعدام میشوند . و در واقع نیروی هوایی ارتش ایران به یک باره فلج و خنثی میشود .
این روایت تلخ را چند سال قبل در کتابی بنام (تحقیقات درباره کشته شدن بختیار )منتشر میشود .نویسندگان  این کتاب ، 2 خبرنگار و روزنامه نویس معروف بنامهای (شاپرون  و دیگری، تورنیه )بودند که اقای شاپرون سردبیر رادیوی EUROO1 بوده و در ان کتاب به صراحت اعلام میکنند که صدام حسین 10 میلیون دلار به دکتر بختیار داده تا که کودتای نوژه را طراحی و اجرا کنند و دکتر بختیار هم کودتای نوژه را طراحی کرده و در اخر،  با لو رفتن کودتا، لو رفتن اسامی خلبانان و افسران و اگاهی ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی خمینی از اسامی خلبانان و افسران ، بیش از 160 خلبان شکاری  و افسر زبده  مهار  نظامی و برخی افراد غیر نظامی که در لیست کودتا گران بودند اعدام میشوند و این دکتر بختیار است که به احتمال بسیار زیاد سهوا و از روی اشتباهات سیاسی درگیر این موضوع شده و مسبب یک فاجعه برای ایران و ایرانی و ارتش ایران میشود.انهم در مقابل 10میلیون دلار از طرف صدام برای یک کودتا.
در اصل نیروی هوایی ارتش ایران توسط دکتر بختیار و اشتباهات سیاسی او فلج و از کمر شکسته و  خنثی میشود .و این چیزی بود که صدام را خوشحال و کاملا اماده حمله به ایران کرد .چرا که اعدام 160 خلبان شکاری یک ارتش یعنی به منزله فلج شدن ان نیرو بود و صدام دیگر دغدغه و وحشت نیروی هوایی ارتش ایران را نداشت .
اشتباهات سیاسی افراد و تصمیم گیریهای غلط و نادرست رجل سیاسی گاها باعث شکل گیری حوادثی میشود که بعدها از ان به عنوان خیانت نام میبرند .هر چند که ان فرد و شخص و رجل سیاسی وطن پرست هم بوده باشد .کم نبوده اند افرادی از این دست مانند مسعود رجوی و فرقه تحت امر او ... کمتر در تاریخ ایران دیده شده است که یک ایرانی بنام مبارزه با استبداد و اشغالگران با مملکت و ملتش چنین معامله ای را انجام دهد .و به انجا هم خاتمه پیدا نکند .
در سال 1983 یعنی 3 سال بعد از شروع جنگ و کشته شدن هزاران ایرانی و ... وقتی که کشور فرانسه قصد فروش هواپیماهای پیشرفته سوپراتاندارد ، به همراه موشکهای فوق پیشرفته اگزوست را به دولت و  ارتش صدام حسین داشت ،اقای (ژیسکار دستن )رئیس جمهور وقت فرانسه به متولیان فروش و شرکت سازنده اسلحه اعتراض کرد که در زمانیکه دو کشور ایران و عراق با هم در جنگ هستند درست و حق نبوده که فرانسه سلاحهای جدید تهاجمی در اختیار دولت و ارتش عراق قرار دهد .اما درست همان زمان و در عین ناباوری در بحبوحه انتقادهای (ژیسکار دستن ) رئیس جمهور فرانسه از فروش سلاح به صدام، اقای دکتر شاپور بختیار در تاریخ 21 اکتبر 1983 در مجله( پاری ماچ) به شماره 1795 نه تنها تائید مینماید که باید کشور فرانسه و شرکت اسلحه و هواپیما سازی فرانسوی ، هواپیماهای سوپر اتاندارد را به عراق هر چه زودتر تحویل بدهند ، بلکه اصرار میکند که هر زودتر ان هواپیما ها را به موشکهای فوق پیشرفته اگزوست مجهز کرده  وحتی به صراحت اعلام میدارد که ، ارتش عراق با استفاده از هواپیماها و موشکهای فوق پیشرفته سوپر اتاندارد و اگزوست جزیره خارک و تاسیسات نفتی ایران را مورد هدف قرار دهند و انجا و ان تاسیسات را منهدم نمایند تا مانع از صدور و فروش نفت توسط حکومت ایران به دنیایی خارج شوند .!!!
دکتر شاپور بختیار نه تنها بخشی از مقدمات جنگ را با طرح کودتای نافرجام نوژه فراهم کرد بلکه کمر ارتش و نیروی هوایی ایران را هم شکست و ان را فلج کرد و برای تشکیل یک اپوزیسیون نا کار امد خود مخرب تزئینی هم از صدام مبلغ 10 میلیون دلار پول گرفت .
در وطن پرستی دکتر بختیار شکی نیست اما هستند برخی از مردان و زنان بزرگ در عرصه سیاست که در عین وطن پرستی و عشق به آب و خاک و ملت و ... دچار اشتباهات سیاسی میشوند .اشتباهاتی که گاها جبران ناپذیر بوده است .در مورد این قبیل افراد و حتی شخص دکتر بختیار تاریخ و ملت ایران قضاوت بهترو روشن تری خواهند داشت . 
مهرداد حیدرپور 16 سپتامبر2011  شهریور 25 شهریور 1390
  

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

و باز روایتی دیگر از امام موسی صدر . . .


روایتی دیگر از موسی صدر
قذافی ناپدید گشته و زمام امور کشور لیبی به دست نیروهای مخالف و انقلابی لیبی افتاده است و این به معنی پایان حکومت دیکتاتورانه معمر قذافی است .اما هنوز کشور لیبی چون دریایی خشمگین پر از طلاطم است و باید دید سرانجام این طوفان چه خواهد شد .اگر ارامشی قریب الوقوع در انتظار دریای طوفان زده لیبی باشد پس باید امیدوار بود پرده از رازهای بسیار گشوده شود ، و اگر این دریای پر رمز و راز همچنان مرموز و طوفانی باقی بماند همچنان برگهایی دیگر بر پرسشهای تاریخ از قذافی و نظام او افزوده خواهد شد .
البته قذافی در سالهای پر شمار حکومتش دشواریهای مهمی را از سر گذرنده اما هیچکدام از انها به اندازه پرونده ربودن موسی صدر پیچیده و در عین حال عیان نبوده است .قذافی با پرداخت غرامتی سنگین از زیر بار فاجعه تروریستی لاکربی جان به در برد ولی هرگزنتوانست از سایه مردی چون موسی صدر بلند آوازه بیرون آید .
موسی صدر متولد 14 خرداد 1307 در قم بود و پدر ایشان از بزرگترین مراجع تقلید در قم   .ایت الله سید محمد باقر صدر مرجع تقلید شعیان عراق پسر عموی موسی صدر بود که به همراه خواهرش بنت الهدی صدر به دستور صدام در عراق به قتل رسیدن .موسی صدر در سال 1339 وارد دانشکده حقوق در رشته اقتصاد از داشگاه تهران میشود و در سال 1332 با درجه دکتری فارغ التحصیل گشته و اولین روحانی بوده که واد دانشگاه شده و به زبانهای انگلیسی و فرانسه و عربی تسلط کامل داشته و در فلسفه دارای نبوغ کم نظیری بوده است .
موسی صدر نسبت به سایر روحانیون هم عصر خود در ایران بسیار سر امد تر بوه و انچه باعث متمایز بودن موسی صدر با سایر روحانیون هم عصر خود بود، دارا بودن تحصیلات دانشگاهی و تبحر در چند زبان خارجی و تبحر در فلسفه و بالا بودن جایگاه علمی و فقهی و محبوبیت بسیار در میان قشر دانشگاهی و روشنفکر ان زمان ، مبارزه با اوهام و خرافات رایج در دین و مخافت با تفکرات کهنه و خرافی برخی روحانیون سنتی ، داشتن دیدی باز و جدید نسبت به مذهب و دارا بودن شخصیتی کاریزماتیک  ... بوده است .همین ویژگیها باعث شد بود که موسی صدر دوستانی و دوشمنانی بسیار پیدا کند .
مصطفی عقاد و موسی صدر
مصطفی عقاد کارگردان مطرح سوری هالیود امریکا و سازنده فیلمهای مطرح و تاریخی عمر مختار و الرساله (محمد رسول الله )از جمله کسانی بود که با موسی صدر دوستی عمیقی داشت و شیفته و مجذوب  عقاید موسی صدر بود .مصطفی عقاد از موسی صدر به عنوان مشاور خود در ساختن فیلم الرساله (محمد رسول الله )استفاده کرد و حتی به موسی صدر پیشنهاد بازی در این فیلم را داد ولی با مخالفت موسی صدر مواجه شد ولی موسی صدر تا اخر پروژه فیلم  مشاور مصطفی عقاد بود .
پس از اتمام پروژه  ساختن فیلم الرساله (محمد رسول الله )و ورود ان به ایران ساواک و نهاد نخست وزیری مخالف پخش ان شدند و اینجا بود که موسی صدر باز وارد میدان شده و در دیداری که با شاه ایران داشت از شاه ایران  میخواهد  که دستور لغو عدم پخش فیلم را صادر کند و شاه ایران را متقاعد کرد که پخش فیلم هیچ خطری برای حکومت او ندارد.و شاه ایران هم بلافاصه به نهاد نخست وزیری و ساواک دستور میدهد که مانعی در جهت پخش فیلم محمد رسول الله ایجاد نکنند و بدون صورت فیلم پخش شد .
همین ارتباط موسی صدر با شاه و احترامی که شاه ایران به این  روحانی تحصیل کرده و خوش فکر داشت و نیز ارج نهادن شاه به مقام و جایگاه علمی موسی صدر به عنوان یک روحانی تحصیل کرده  باعث حسادت و دشمنی برخی از روحانیون دیگر با موسی صدر شد .یکی از کسانی که با ایشان به دشمنی غیر مستقیم برخاست خمینی بود و اطرفیان خمینی هم مستقیم و غیر مستقیم به دوشمنی با موسی صدر پرداختن .که از ان عده میتوان به نام  محمد  منتظری رفیق گرمابه و گلستان معمر قذافی  صادق خلخالی جلالدین فارسی ، محسن رفیق دوست ... نام برد .
خمینی بنا بر روایات فردی بسیار کینه ای بود و حتی انتقام جو .کینه و دشمنی خمینی نسبت به مصدق و برخی دیگر نشان این ادعا است . خمینی هرگز قبول نداشت که کسی برتر از  وجود داشته باشد .زمانی که خمینی به فرانسه رفت درست هما ن روز در خواست پناهندگی سیاسی کرد چرا که هرگز امیدی به بازگشت به ایران را نداشت اما سیر حوادث به گونه ای بود که دست اخر خمینی سوار بر موجی به نام انقلاب وارد ایران شد .او هرگز نمیتواست قبول کند که اشخاصی چون طالقانی و موسی صدر در کنار او باشند .موسی صدر درست 6 ماه قبل از امدن خمینی به ایران ناپدید شد و طالقانی هم چند ماه بعد از انقلاب بطور مرموزی فوت کرد .(پرفسور نبوی پزشک مخصوص خمینی بعدها در پاریس عنوان کرد که مرگ طالقانی مشکوک بوده و بر اثر مسومیت فوت کرده است )
با ناپدیدشدن موسی صدر در لیبی و مرگ مشکوک طالقانی خمینی کمی راحترشده و به ادامه حکومت خود مشغول شد .
9 شهریور ماه سالروز ربودن و ناپدید شدن موسی صدر است .در قم بدنیا امد به لبنان رفت و رهبر شیعان لبنان شد و در نهایت توسط معمر قذافی ربوده شد ... اما بندرت صحبت از کسانی میشود که در  بیش از سه دهه از هیچ اقدامی در جهت پنهان کردن و پنهان ماندن نام و یاد موسی صدر فرو گذاری نکردند .
اینان همان کسانی هستند که بنا بر مدارک معتبراز  دشمنان موسی صدر بوده و در محافل و مجالس مختلف نیز به این دشمنی خود اعتراف کرده اند .برخی از انان بزرگانی بودند که بدلیل ارتباطات سیاسی و عاطفی با معمر قذافی (  محمد  منتظری و جلالدین فارسی .رفیق دوست . صادق خلخالی . . .  )و از کمکهای بی دریغ او به انقلاب   اسلامی در ان روزگار هم منتفع بودند و هم ان را ضامن حفظ انقلاب در برابر مستکبران میدانستند!!! و با صراحت اظهار کرده بودند که ما نباید مصالح یک ملت و یک انقلاب به این عظمت !!! را فدای روشن کردن سرنوشت نا معلوم موسی صدر کنیم!!! .    
از جمله اشخاصی دیگری  که مجذوب شخصیت موسی صدر شده بود زعیم شیعیان لبنان علامه شرف الدین بود .علامه شرف الدین ، زعیم شیعیان لبنان انچنان مجذوب عقاید و شخصیت مذهبی و علمی موسی صدر میشود که قبل از مرگش در طی یک وصیت نامه موسی صدر را جانشین خود معرفی میکند .بعد از مرگ علامه شرف الدین نمایندگان شیعیان لبنان هم به قم رفته و با اصرار به ایت الله بروجردی وصیت زعیم خودشان را انجام میدهند و موسی صدر را به عنوان زعیم پس از علامه شرف الدین با خود به لبنان میبرند .
موسی صدر در ابتدا به منطقه جبل عامل رفته و از انجا به شهر صور میرود و خیلی زود در دل مردم ان دیار جا وا کرده و کلید حل مسایل  و اختلافات اجتماعی مردم صور میشود . و خیلی زود کارها در شهر صور و منطقه جبل عامل سر و سامان میگیرد و مردم  ان منطقه او را امام صدر خطاب میکنند(و این درست چیزی بود که برای فردی چون خمینی ناخوشایند بود و تاب تحمل ان را نداشته است ) و از ان پس موسی صدر امام موسی صدر میشود .بعدها برای حل مشکلات نظام طایفه ای لبنان که ریشه در محرومیت تاریخی شیعیان منطقه داشت به بیروت رفته و مجلس اعلاء شیعیان لبنان را تاسیس میکند و به روایتی با شاخه نظامی امل هم همکاری مینماید .
9 شهریور ماه 1357 برابر با 31 اوت 1978درست  6 ماه قبل از انقلاب 22 بهمن 1357 و ورود خمینی به ایران  موسی صدر مقلب به امام موسی صدر به همراه 2 تن از همراهانش بنامهای شیخ محمد یعقوب و عباس بدر الدین که اولی سخنرانی سخنور و مهار که اولین  سخنران مراسم چهلم دکتر علی شریعتی بود و دومی خبرنگار و مدیر خبرگزاری لبنان بود و به دعودت معمر قذافی رهبر لیبی به لیبی رفته که   بعد از ملاقات با معمر قذافی  ربوده شدند .و تا کنون به درستی کسی نمی داند ایا امام موسی صدر و همراهانش زنده هستند یا مرده اند؟ .البته خبری موثق که نشان دهد انها زنده نیستند دریافت نشده و بر اساس تحقیقات دادگاه ها و هیاتهای مختلف احتمال زنده بودن انها وجود دارد .اما ربوده شدن امام موسی صدر نیز مانند هر واقعه تاریخی دیگر حلقه ای از رنجیره حوادث برخی تحولات سیاسی معاصر بوده است . روایتهای مختلفی از ناپدید شدن و ربودن موسی صدر روایت شده که برخی به درو از واقعیت و برخی به حقیقت نزدیک اند .
چرا باید امام موسی صدر ناپدید میشد ؟ چرا حتی فکر ترور و حذف او در دستور کار برخی گروهها قرار گرفته بود ؟
قبل از هرگونه پیش داوری باید ابتدا شرایط سیاسی منطقه و حتی ایران را بررسی کرد تا به یک جواب تقریبا منطقی رسید .شاید با پیگیری بحران جنوب لبنان و یا کنار هم چیدن قطعات پازل معمای ربوده شدن امام موسی صدرو روایتهای  اشکار و غیر اشکار تصویری شفاف از همکاری احتمالی برخی دستگاههای امنیتی منطقه وبرخی چهره های با قذافی در ربودن امام موسی صدر ترسیم کرد .انهم تصویری ایرانی و عربی از پشت پرده و عملیات ربودن امام موسی صدر .
انچه مسلم است برخی در کوران حوادث قبل از انقلاب 22 بهمن 1357 مایل نبودند که امام موسی صدر با توجه به شخصت کاریزماتیک علمی و مذهبی و فلسفی و دارا بودن محبوبیت در قشر روشنفکر و دانشگاهی و ارتباطات خوبی که گاها با شاه داشت  در معادلات ایران و انقلاب نقش داشته باشد .غرض ورزیها و دشمنی ها و کینه توزیها علیه امام موسی صدر از طرف روحانیون سنتی و عقب مانده که در راس انها خمینی وجود داشت و یا اشخاصی چون   حسنعلی   منتظری  و محمد منتظری باعث شده بود که برخی بدنبال از میان بدر کردن این حریف و یا رقیب محبوب وپر آوازه باشند .خاصه انکه خمینی هیچگاه چشم دیدن فردی چون امام موسی صدر را نداشت هرچند برای حفظ ظاهر تا زمانی که زنده بود برای گمراهی هواداران و خانواده امام موسی صدر پیگیر وضع امام موسی صدر بود.
امام موسی صدر پس از ورود به لبنان و بررسی شرایط منطقه دریافته بود که برای پایان دادن به اوضاع نابسامان منطقه باید تلاشهای بسیار انجام دهد و همین تلاشهای او بود که رفته رفته در میان سران گروههای فلسطینی و عرب منطقه دشمنانی پیدا کرد .سرانی که منافع خود را در جنگ و اتش افروزی در لبنان میدیدند و با امدن امام موسی صدر و تلاشهای او برای برقراری و ایجاد صلح و آرامش در منطقه منافع خود را در خطر میدیدند .
امام موسی صدر مخالف جنگ افروزی در لبنان بود .امام موسی صدر گر چه   مبارزه با اسرائیل و وارد شدن از مرزها به سمت فلسطین و اسرائیل را حق مبارزین فلسطینی میدانست اما با گلوله باران اسرائیل از خاک لبنان ومنطقه جنوب ان مخالف بوده و ان را به صلاح نمیدانست .
به بارور موسی صدر این روا نبود که مردم شیعه جنوب لبنان بازیچه دست رهبران کشورهای عربی و اسرائیلی شوند و التی برای بده بستانهای انها .
موسی صدر خواهان حاکمیت دولت مرکزی با استقرار ارتش در منطقه جنوب لبنان بود و این همان اصلی بود که گروههای مبارز فلسطینی و برخی رهبران کشورهای عربی مخالف ان بودند و در این راه کار شکنی میکردند .اما موسی صدر همچنان تلاش میکرد برای نجات جنوب لبنان از آشوب طلبیهای گروههای مبارز فلسطینی که همگی در حمایت برخی دول عربی منطقه بودند و همین تلاشهای موسی صدر باعث شده بود که گروههای سرسپرده و شخص معمر قذافی حملات تبلیغاتی خود را مستقیم و غیر مستقیم علیه موسی صدر آغاز کنند .خصوصا انکه امام موسی صدر مذاکرات طولانی با مقامات سوری و یاسر عرفات درباره عقب نشینی گروههای مبارز فلسطینی از جنوب لبنان داشت .امام موسی صدر بر این باور بود که وضعیت جنوب لبنان  به بن بست رسیده و اگر به همین منوال باقی بماند عواقب وخیمی در انتظار ساکنین ان منطقه خواهد بود.
دامنه اختلافات گروههای مبارز فلسطینی و برخی از سران عربی منطقه تا بدانجا پیش رفت که رفته رفته بحث ترور و حذف امام موسی صدر را آغاز کرده و در دستور کار خود قرار دهند .که البته بعد از مدتی یک ترور علیه امام موسی صدر انجام گرفت که ناکام ماند واطلاعات زیادی از ان در دست نیست .اما انچه مسلم است ترور و حذف امام  موسی صدر با تحریک برخی از رهبران کشورهای عربی منطقه و با مشورت برخی چهرهای ایرانی ضد شاه ایران در دستور کار قرار گرفته بود .اما محبوبیت موسی صدر در بین مردم و شیعیان و مقبولیت او در میان سایر طوایف و گروههای سیاسی و دولت لبنان باعث ناکامی عملیات ترور و حذف امام موسی صدر شد .
مخالفین مواضع موسی صدر در یافته بودند که تا وقتی موسی صدر وجود دارد شیعیان جنوب لبنان حتی در برابر هم پیمانان سنتی و قدیمی خوشان( سوریه) استقلال خود را حفظ خواهند کرد .
برخی از این گروههای مبارز فلسطینی چپگرا و مستقیما وابسته به معمر قذافی بودند و بشدت مخالف صلح و ثبات و آرامش در منطقه و خواستار گلوله باران شمال اسرائیل از جنوب لبنان بودند .گروههای فلسطینی دیگری هم بودند که هر کدام وابسته به سایر کشورهای منطقه خاصه سوریه بودند و در نبود قدرت مرکزی در لبنان این گروهها خود را نماینده واقعی مردم فلسطین در منطقه معرفی میکردند . سایه خلاءقدرت در جنوب لبنان باعث شده بود که گروههای مذکور هر کدام کنترل بخشی از لبنان را در دست بگیرند و این مسله باعث اسیب پذیر شدن جنوب لبنان شده بود . همین گروههای وابسته فلسطینی با سوءرفتارهای خود ... زندگی را بر مردم لبنان و منطقه تنگ کرده بودند .اقدام به گلوله باران اسرائیل و جوابهای بسیار چکشی اسرائیل در قبال این حملات باعث دربدری و بیچارگی مردم مظلوم  منطقه شده بود .مردمی که در این میان هیچ نقشی نداشتند و تنها حامی راستین انها امام موسی صدر بود .
در سال 1977 یعنی اوج تلاشهای امام موسی صدر برای حل بحران لبنان و جنوب ان ، رهبران کشورهای لیبی و سوریه و الجزایر و یمن جنوبی و سران و رهبران گروههای فلسطینی در طرابلس گرد هم آمدند تا جبهه ای متحد بر علیه دولت مصر تشکیل دهند . در ان اجلاس در مورد همه موضاعات مهم به بحث نشستند جز جنوب لبنان و وضعیت وخیم مردم ان منطقه که عمدتا شیعه مذهب بودند .عربستان مخالف جنگ بود ولی دولت لیبی بر تشدید جنگ اصرار داشت و دولت سوریه ظاهرا مهر سکوت بر لب داشت اما سوریه خواهان ارامش در نواحی مرکزی لبنان خصوصا پایتخت ان بیروت بود ولی با ادامه جنگ در جنوب لبنان مخالفتی هم نمیکرد .با این حال  تاثیر گذاری موسی صدر در منطقه خاصه جامعه لبنان بسیار بود .موسی صدربر خلاف رهبران دول عربی  گروههای مبارز فلسطینی خواهان صلح در منطقه و طرفین جنگ بود .و موفقیتهای هم بدست اورده بود و حتی خواهان مذاکره درباره بازگشت آوارگان فلسطینی به فلسطین بود .این که در لبنان و فلسطین صلح برقرار شود برای برخی از رهبران عرب و سران گروههای فلسطینی خوشایند نبود و اکنون هم نیست و حتی خمینی هم ان زمان مخالف صلح در لبنان و فلسطین و طرفین جنگ بود.
همزیستی مسالمت آمیز بین مسلمان و یهودیان و مسیحیان از اهداف امام موسی صدر بود و مسلمانان و مسیحیان لبنان را به این همزیستی تشویق میکرد و میگفت همزیستی مسالمت آمیز ثروتی است که باید حفظ شود و لبنان کوچکتر از ان است تقسیم شود و بزر گتر از ان است که بلعیده شود .
طرح ترور و حذف امام موسی صدر از صحنه سیاسی منطقه از نیمه دوم ژوئن سال 1978  و 2 ماه قبل ز ربودنش اغاز گردید بود .واقعیتهای خاور میانه – حوادث لبنان –انقلاب ایران و قدرت گرفت احتمالی خمینی –تجربه موفق کنفرانس ریاض و از همه مهمتر فداکاریهای موسی صدر و همفکریهای عربستان و کویت برای یک حرکت دیپلماتیک جدید جهت همراه نمودن الجزایر و اقناع سوریه و گرد هم آوردن سران جبهه پایداری جهت بازگرداندن صلح و آرامش به جنوب لبنان باعث شد که دیگر مخالفین موسی صدر تردید در حذف او نکنند .گروه فلسطینی الصاعقه که یک گروه چپگرا و وابسته به دولت لیبی و مطیع اوامر معمر قذافی بود و بیش از همه گروهها پیگیر و عجله و شتاب در پی حذف امام  موسی صدررا داشت و بارها و بارها از زبان رهبرش (زهیر محسن ) نقل شده بود که لبنان یا جای موسی صدر است و یا جای ما و همه اینها باعث کدورت و اختلافاتی فی مابین موسی صدر و دولت قذافی شده بود .پس رئیس جمهور وقت الجزایر هواری بومدین اصرار بسیار مینماید و  از موسی صدر میخواهد دعوت معمر قذافی را پذیرفته و برای نشان دادن حسن نیت خود به لیبی سفر کند و با قذافی ملاقاتی نماید
از ان سو یک گروه کاری شامل مصطفی خروبی رئیس وقت سرویس امنیتی رژیم قذافی وبرخی از مسولان سوری و فلسطینی جهت طراحی سفر و عملیات حذف موسی صدر تشکیل شده بود و یک افسر نخبه فرانسوی الاصل هم ازگروه الصاعقه به نام دلاپورت از لیبی به فرانسه رفته تا جزئیات عملیات را با دیگر اعضاء گروه عربی و ایرانی هماهنگ کند .
سفری بی بازگشت به دعوت قذافی
امام موسی صدر مردی از جنس مردم به همراه 2 تن از همراهانش در 3 شهریور سال 1357 وارد لیبی شده و سفری بی بازگشت را برای خود و همراهانش رقم میزند انها  در طرابلس و هتل الشاطی مستقر می شوند .
6 روز بعد یعنی 9 شهریور 1357 پس از ملاقات با معمر قذافی هنگام بازگشت ازمحل ملاقات هیچگاه از اتومبیل تشریفات که ماموریت داشت موسی صدر و همراهان را به هتل انها برساند پیاده نشده و ناپدید میشوند. روایتی هم وجود دارد که در عین گفتگو بحثی بین موسی صدر و قذافی در میگیرد که در نهایت موسی صدر خطاب به قذافی میگوید (تو از اسلام هیچ نمیدانی یا هیچ نمیفهمی )بدین ترتیب موسی صدر ناپدید میگردد .
در ابتدا دولت قذافی اعلام میکند که امام موسی صدر همراه 2 تن از همراهانش با پرواز881الیتالیا در تاریخ 9 شهریور 1357 طرابلس را بسمت و مقصد رم ایتالیا ترک کرده اند .اما کمیته تحقیق و بررسی دولت لبنان پس از یک ماه تحقیق و بررسی و کارشکنیهای بسیار دولت لیبی وهمچنین  اجازه ندادن دولت لیبی به گروه تحقیق و بررسی لبنانی برای سفر به لیبی و بررسی اسناد مدارک، در گزارش مهر ماه 1357خود به دولت مطبوع خود ادعای حکومت لیبی مبنی بر عزیمت امام موسی صدر و همراهانش به ایتالیا را رد کرده و اعلام میکند امام موسی صدر و 2 همراه  وی  نه تنها در رم نبوده بلکه در تاریخ مذکور و با پرواز نامبرده در بیانیه دولت لیبی هرگز خاک لیبی را ترک نکرده اند .(دولت لیبی هرگز اجازه ورود هیات تحقیق و بررسی لبنان را به خاک لیبی نداده بود )حتی قاضی دادستانی شهر رم در خرداد 1358 با صدور حکمی از عدم ترک کشور لیبی توسط امام موسی صدر و همراهانش خبر داد و این حکم را از سوی دولت وقت ایتالیا به دولتهای وقت لبنان سوریه و ایران و همچنین مجلس اعلاء اسلامی شیعیان لبنان اعلام میکند .چندی بعد دولت لیبی نام چند شاهد را مطرح میکند که موسی صدر را به فرودگاه برده اند .ولی دادگاه ایتالیا پس از شنیدن اظهارات این افراد تحقیقات مجدد را اغاز مینماید و بعد از یک سال دادگاه ایتالیا طی حکمی اعلام میدارد که بدلیل اثبات دروغگویی شاهدان لیبیایی ادعای دولت لیبی قابل قبول نبوده و امام موسی صدر لیبی را ترک نکرده است .دولت لیبی از همان روزناپدید شدن امام موسی صدر در کار تحقیق و بررسی هیات سنگ اندازی کرده و کار شکنی می نمود .و همواره ضد و نقیض گوییهای معمر قذافی در مورد موسی صدر ادامه داشت .او حتی قبل از سال 2002 و اعلام ربایش موسی صدر اعلام کرده بود که موسی صدر نماینده ساواک بوده است ادعایی که برخی از اطرافیان خمینی هم در ایران این مسله را غیر مستقیم در برخی محافل خصوصی عنوان کرده بودند ولی هیچگاه هرگز هیچ سندی دال بر واقعی بودن این مسله نشان نداده و پیدا نکردند .و این نشان از دشمنی و کینه برخی نسب به امام موسی صدر داشت .اخلال گریها و ضد و نقیض گویهای معمر قذافی باز ادامه داشت او به لبنانی ها میگفت موسی صدر ایرانی است چرا اینقدر پیگیر وضع او هستید و به ایرانیهای پیگیر  هم تاکید میکرد که او لبنانی و دوست اسرائیل بوده پس از پیگیری وضع او منصرف شوید.
 در سال 2002 معمر قذافی در یکی از سخنرانیهای خود به صراحت اعلام کرد که موسی صدر ربوده شده است .البته این ادعای قذافی زمانی صورت گرفت که در سال  2000 تعدادی زندانی  که قبلا دولت لیبی ادعا کرده بود در زندان و دست انها نبوده اند و یا اعدام شد اند پس از طی کردن 20 سال زندان در زندانهای مخوف قذافی از زندان آزاد شدند و برخی از ان آزاد شدگان  مدعی بودند که موسی صدر و همراهان او را در زندانهای لیبی دیده اند .مدتی قبل تر شخصی به نام (الکیختا )که زمانی مسولیتی در وزارت امور خارجه داشت و پس از فرار از لیبی در لندن طی مصاحبه ای اعلام کرد که امام موسی صدر زنده است و در زندان بسر میبرد .در طی این سالها اطلاعات و شواهد و دلایل بسیار محکم و مستند تری از دلایل مرگ موسی صدر  بدست امده  که بعد از ناپدید شدن امام موسی صدر نشان از در قید حیات بودن او و همراهانش دارد .
پس از سال 2002 و اعلام قذافی مبنی بر ربوده شدن امام موسی صدر بار دیگر نام اوسر زبانها و پرونده او به جریان افتاد .پرونده ناپدید شدن موسی صدر در میان دولتمردان وقت لبنانی و دستگاه قضایی ان به یک معضل و بحران تبدیل  شد  که در هیاهوی آشفته بازار لبنان و دهها معضل و بحران دیگر گم شد. .موضوع گم و ربوده شدن امام موسی صدر و همراهانش تهدید علیه امنیت ملی لبنان قلمداد شده و بالاترین سطوح قضایی لبنان را که به ان مجلس العدلی میگویند در گیر این پرونده شدند اما با توجه به اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی لبنان روند پیگیری پرونده بسیار کند بود . تا اینکه در سال 2008 در حکم دادگاه لبنانی اعدام قذافی و 6 نفر دیگر خواسته شده بود( چرا که موضوع گم و ربوده شدن امام موسی صدر بمنزله تهدید علیه امنیت ملی لبنان قلمداد شده بود و درخواست اعدام از ان جهت اعلام شد که بر اساس قوانین قضایی لبنان افرادی که امنیت ملی لبنان را بخطر می اندازند با حکم اعدام مواجه میشوند .)
اوایل انقلاب اقایان بازرگان و ابراهیم یزدی اندک پیگیریهای کردند و مدعی بودند که به سفارش خمینی در حال بررسی و پیگیری میباشند اما در عمل هیچ نتیجه ای حاصل نشد این در حالی بود دولت موقت بازرگان مناسبات خوبی با قذافی نداشت . با اینکه شخص قذافی جز اولین نفراتی بود پیام تبریک بمناسبت پیروزی انقلاب به ایران فرستاد و حتی با احداث یک رادیو فارسی به مبارزین در ایران کمک میکرد و این کمک ها شامل اموزش و تجهیز برخی گروهای مبارز مسلحانه هم بوده . با این حال  خمینی مدعی بود تا قضیه موسی صدر روشن نشود از پذیرفتن قذافی معذور است ... و در تلگرافی به حافظ اسد و یاسر عرفات از انها خواسته بود که هر چه زودتر در مورد روشن شدن قضیه موسی صدر اقدام کنند .حتی قرار بود کمیته ای بین المللی حقوقی و اطلاعاتی که بر اساس مقوله نامه امضاء شده بین دولت ایران و دولت قذافی به سرپرستی دکتر صادق طباطبایی برای مذاکره با مقامات لیبیایی به لیبی برود اما درست ساعاتی قبل از حرکت اعضاء کمیته به لیبی – نماینده مستقر اقای قذافی در بیت یکی از مراجع در قم !!!! اعلام داشت که دولت لیبی از پذیرفتن و استقبال از این کمیته معذور است !!!!.صادق طباطبایی طی یک مصاحبه اعلام داشت که خمینی بر انجا م این سفر تاکید دارد اما باز همان گروه مخالف موسی صدر و باند حسنعلی منتظری مانع کار شدند و شبانه به تهران رفته و در جماران با خمینی مذاکراتی انجام میدهد که از محتوای ان اطلاعاتی در دست نیست و هر چه هست در حد حدس و گمان است . اما همانطور که در سطور قبلی امده، کسانی بودند که به دلیل ار تباطاتی   سیاسی و عاطفی که  با معمر قذافی داشتند و از کمکهای او بی دریغ به انقلاب اسلامی ایران در ان روزگار هم نفع و فایده میبردند بازبه  صراحت اعلام کرده بودند که نباید مصالح یک کشور و انقلاب به این عظمت را !!!! فدای روشن شدن سرنوشت نامعلوم موسی صدر کرد !!!!
افرادی چون حسنعلی منتظری  محمد منتظری ، جلال الدین فارسی ،محسن رفیق دوست و صادق خلخالی ، . . .  و گروههای چپ و چپگرای ایرانی مخالف شاه و همراه خمینی هم هیچ گاه تمایلی به روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر نداشتند. با شروع جنگ ایران و عراق و اصرار رفقای ایرانی قذافی روابط ایران و لیبی شروع شد . رفقای ایرانی قذافی همواره اصرار داشتند که رابطه با لیبی و پرونده امام موسی صدر دو مقوله کاملا  از هم جداست .در زمان جنگ ایران و عراق هم ایران خریدار اسلحه از لیبی بود و از سال 1365 با فروش اسلحه به ایران کمبود های نیروهای ایران اردر جنگ با عراق را تامین میکرد .پس از جنگ و دولت هاشمی رفسنجانی روابط بهبود یافت اما هیچ اقدامی موثر  از طرف دولت رفسنجانی جهت پیگیری اوضاع امام موسی صدر صورت نگرفت .!!!
با روی کار امدن دولت خاتمی و با توجه به قرابت سببی خاتمی با امام موسی صدر بار دیگر امیدها به پیگیری این مسله بیشتر شد . اما در یک اقدام عجیب و با دستور خاتمی محمد علی ابطحی !!!  به عنوان نماینده تام الاختیار خاتمی در مسله موسی صدر انتخاب شد که از همان ابتدا امید همگان خصوصا خانواده صدر را به نا امیدی تبدیل کرد چرا که انها اعتقاد داشتند که پیگیری این مسله نیازمند حضور فردی قوی تر و مطمعن تر در مذاکرات است .با این حال 3 بار ابطحی به لیبی سفر کرد . عدم هکاری طرف لیبیایی و ضعف دیپلماسی خارجی دولت خاتمی باعث شد که خانواده موسی صدر در ایران در سل 1382 رسما از خاتمی بخواهند که دستور توقف مذاکرات را صادر کند .در دولت احمدی نژاد هم یک بار وزیر امور خارجه سفری به لیبی داشته و در ان اندک صحبتی هم در مورد امام موسی صدر میکنند اما طبق معمول سالها قبل باز بی نتیجه بوده است .
اما سرنوشت برخی دیگر در ماجرای ربودن اما موسی صدر خواندنی است .
بر اساس روایت روزنامه الپائیس اسپانیا ، افسر فرانسوی الاصل گروه الصاعقه به نام دلاپورت بلافاصله پس از اجرای عملیات ربودن امام موسی صدر راهی شهر نیس در فرانسه میشود و گزارشی کامل از عملیات و موفقیت ان را به زهیر محسن رهبر گروه الصاعقه اعلام میکند . نامبرده (دلاپورت ) پس از مدتی با ماموریتی جدید عازم الجزایر شده و اندکی پس از ورود بازداشت و به اتهام جاسوسی و توطئه علیه امنیت ملی به حبس ابد محکوم میشود .
هواری بومدین رئیس جمهور وقت  الجزایر هم خود را مقصر و مسول اخلاقی سفر امام موسی صدر به لیبی میداند که 2 ماه بعد از ناپدید شدن موسی صدر ناگهان به کما رفته و پس از 3 ماه در 27 دسامبر همان سال فوت مینماید .نتیجه آزمایشات هواری بومدین هرگز اعلام نشد . اما در ان سالها برخی از مطبوعات اورپا از قول پزشک معالج او نقل کردند که احتمالا دارویی به وی تزریق شده بوده که تدریجا ضعف را بر انسان غالب و قوای مغزی را از کار انداخته و انسان را به حالت کما میبرد و در نهایت مرگ انسان را موجب میشود .
زهیر محسن رهبر گروه چپگرای فلسطینی وابسته به قذافی که نقش بسیار مهمی در ترور ناکام و ربودن امام موسی صدر داشت در ژوئیه سال 1979 در فرانسه بقتل میرسد .بلافاصله سوریها و گروههای فلسطینی اسرائیل را مسول ترور معرفی میکنند .اما برخی از تحلیلگران از همان نخست دولت سوریه را مسول ترور زهیر محسن دانسته و انگشت اتهام به سوی انها بوده است .
محمد صالح حسینی یک مبارز ایرانی الاصل عراقی مقیم بیروت چند روز  از قبل از سفر و ربوده شدن امام موسی صدر در جایی نقل کرده بود که موسی صدر از سفر لیبی باز نخواهد گشت ... !!! محمد صالح حسینی بعد از عملیات ربودن و ناپدید کرد موسی صدر شدیدا دچار انفعال شده و تا مدتها نزد  مسولان جنبش امل ابراز تاثر کرده است . وی 2 سال بعد در بیروت به قتل میرسد !! خانواده وی حزب بعث عراق را عامل قتل و ترور او معرفی میکنند اما هرگز دلیل و سندی دال بر این ادعای انها یافت نشد است .
چند ماه پس از ناپدید شدن امام موسی صدر عبدالحلیم خدام وزیر خارجه وقت سوریه مدعی گردید که موسی صدر را از پذیرش دعوت قذافی بر حذر داشته بوده است . اما اطرافیان و مشاوران امام موسی صدر خبر دریافت چنین پیامی را تایید نکردند . و اگر دولت سوریه نگران موسی صدر بود چرا برای حفظ جان ایشان در لیبی اقداماتی انجام نداد بود .؟!!!
جمع بندی اخر ....
1-     رژیم معمر قذافی عامل اجرای عملیات ربودن امام موسی صدر بوده است .
2-     عملیات حذف و ربودن موسی صدر ماهها قبل از اجرا توسط برخی گروهها و سازمانهای چپ منطقه طراحی شده بود .
3-     برخی گروههای فلسطینی و محافل قدرت در سوریه از همدستان قذافی بودند .
4-     طراحان عملیات حذف و ربودن موسی صدر ان را صدها کیلومتر دورتر از لبنان بامحوریت قذافی اجرا کردند تا از هر گونه سوءظن در امان باشند
5-     برخی از محافل قدرت در انقلاب ایران که ان زمان جزء مبارزین بر علیه شاه بودند حتی شخص خمینی و گروهای چپ ایران که برخی از انها  با گروههای چپ فلسطینی و لیبیایی ارتباط داشتند در مظان اتهام بوده و هستند .
6-     تا زمانی که رژیم فعلی سوریه در قدرت است یافتن رازهای مرموز امام موسی صدر ممکن نیست .
7-     اطلاعاتی که مقامات و منابع سوری و فلسطینی و گروههای وابسته به ایران از موسی صدر بدست میدهند از حقیقت فاصله دارد .
8-     احزاب چپ لبنانی با  گروههای فلسطینی چپگرای وابسته به لیبی همدست بودند . حتی برخی از متحدان شیعه مذهب سوریه که کرسی ریاست خود را وامدار سکوت در برابر سوریه هستند از کشف حقایق بیم دارند .
9-     و اخر انکه چه اسبابی قصور چندین دهه ایران در پیگیری موثر و واقعی مسله امام موسی صدر را رقم زده است کدام مقامات و مسولین مولیت این قصور را بر عهده دارند .
امید انکه امام موسی صدر و  همراه ایشان  به سرنوشت وزیر نفت سابق ایران اقای تندگویان دچار نشوند . دولت بعثی صدام حسین از همان ابتدابه دروغ  مدعی بود که مهندس تندگویان در دوران اسارت فوت کرده و ایران این ادعا را پذیرفت و خواهان استرداد جسد مهندس تندگویان شد ولی در اخر معلوم گردید مهندس تندگویان زنده بوده و بعد از سالها در پی اصرار ایران مبنی بر استرداد جسد او را بقتل میرسانند . مهرداد حیدرپور پاریس