۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

هندوزاده ای به نام خمینی . . .


در میان شیعیان خصوصا در ایران ، انهایی را که  سید بوده و از خانواده سادات هستند و خود را از تبار و خانواده و اولاد پیامبر اسلام می نامند بسیارند . بسیاری از این سادات شجره نامه هایی دال بر اثبات سادات بودن خود و ایل و تبار خود دارند  که البته ان شجره نامه ها تا چه اندازه قابل اعتناء بوده و است کنون جای بحث نیست .خاصه انکه پیامبر اسلام هیچگاه فرزند پسری نداشته تا نسل پیغمبر اسلام از طرف فرزند پسر کتثیر شده و ازدیاد یابد .
اما همگان میدانند که اکثر افراد عادی   میتوانند براحتی تا چند نسل پیش خود را نام ببرند خصوصا انهایی که سادات بوده و دارای شجره نامه هستند .هر چند هستند برخی از به اصطلاح سادات که شجره نامه خود ساخته و کذایی ساخته و دارند و نام کذایی سید را یدک میکشند و خود را از نژاد عرب و بنی هاشم قریشی میدانند . همانگونه که برای سید علی خامنه ای در استانه اخرین سفرش به شهر قم شجره نامه کذایی و قلابی ساخته و ان را با خرج تبلیغات و جار و جنجال بسیار منتشر و در میان عوام پخش کرده و تلاش بسیار نمودند تا از او یک قدیس کذایی بسازند .
اما از میان سادات معروف خمینی و خانواده اش هرگز نتوانسته اند فراتر از پدر بزرگ خود را نام برده و معرفی کنند .مگر نه اینکه خمینی سید و از تبار سادات بوده و به همین جهت هم بایستی شجره نامه ای میداشت ؟
اما خمینی نه شجره نامه ای داشت و نه حتی تلاشی برای تهیه یک شجره نامه قلابی انجام داد .براستی چرا خمینی فاقد شجره نامه بود .ایل و تبار خمینی مگر از سادات نبوده اند ؟ برخی معتقد هستند که اساسا خمینی اصلا عرب نژاد و جز سادات  نبوده ولی با این حال با بستن شال سیاه بر سر که نشانه سید بودن در میان روحانیت شیعه بوده است خود را در نقش یک سید در جامعه و دل عوام الناس جا کرد .
به شهادت تاریخ اولین بار در سال 1356در روزنامه اطلاعات چاپ تهران و به قلم و امضاء شخصی به نام رشیدی مطلق بود که عنوان شد خمینی هندو زاده بوده است و اصلا رگ و ریشه ایرانی نداشته و ندارد و. . . و همان مقاله باعث بلوای شد که برخی اعتقاد دارند همان مقاله و بلوای ایجاد شده بود که طومار خاندان پهلوی را در هم پیچید .در ان زمان برخی اعتقاد داشتند که چاپ و منتشر کردن ان مقاله در روزنامه از سیاستهای ساواک بوده و هدف انها نیز تخریب شخصیت خمینی بوده است اما . . .
اما بعدها برادر ناتنی خمینی ایت الله پسندیده در کتاب خود به صراحت اعلام کرد که به عنوان یک سید و از خانواده سادات بالاتر از پدر بزرگ خود را نمیتواند بیاد بیاورد . . . ! اقای (ایت الله سید مرتضی پسندیده )در سال 1365 در طی یک مصاحبه ای در مورد اجداد خود سخنهایی را گفت که بسیاری را به یاد همان مقاله معروف و چاپ شده در روزنامه اطلاعات سال 1356 و به امضاء رشیدی مطلق انداخت .اما براستی اجداد خمینی چه کسانی و اهل کدام دیار بودند . . .
بر اساس صحبتهای اقای (سید مرتضی پسندیده )برادر (خمینی )شخصی به نام (سید احمد هندی )در حین سالهای 1240 و 1250 از کشمیر به کربلا و نجف در حال طردد بوده است و در نجف با برخی از افراد  اشنایی پیدا میکند .این افراد اکثرا ایرانی و شیعه و از اهالی فرقاهان کمره که مرکزیتش شهرستان خمین فعلی بوده است .در ادامه همین رفت و امد های (سید احمد هندی )و اشنایی او با اهالی خمین و دوستی او با انها بود که از او برای سفر به خمین دعودت بعمل میاید .
شخصی به نام (یوسف خان )از( سید احمد هندی )دعوت میکند تا به خمین برود . (سید احمد هندی )هم دعوت را قبول کرده و پس از چندی رهسپار خمین میشود و در ادامه همین اشنایی ها بود که (سید احمد هندی )با خواهر (یوسف خان )که (سکینه )نام داشته ازدواج میکند .
(ایت الله مرتضی پسندیده )برادر ناتنی (خمینی )اعلام میکند که جد انها یعنی همان (سید احمد هندی )در کشمیر سکونت داشته و بنا بر روایت برخی از از دوستان ایت الله پسندیده جد انها (سید احمد هندی )از شخصیتهای روحانی منطقه کشمیر بوده است .
بهرحال اصل داستان و واقعیت هر چه باشد خمینی هیچگاه و هرگز سخنی از اجداد خود در هیچ جا و هیچ محفلی چه خصوصی و چه عمومی نگفت .اما برادرش (ایت الله سید مرتضی پسندیده )به صراحت اعلام کرد که هیچ خبری از اجداد خود نداشته و ندارد و فقط شنیده !!! که( سید احمد هندی )که همان جد خمینی بوده است در منطقه کشمیر دارای شخصیتی روحانی بوده است .در منطقه شبه قاره هند و کشمیر بستن شال و پارچه سیاه و سفید و سبز و . . .بر سر رسم بوده است و این جد هندی تبار خمینی هم با ان شال سیاه بر سر بسته شده به ایران و نجف و کربلا رفت و امد میکرد و چون در ایران بر سر نااگاهی عموم مردم بستن شال و یا پارچه سیاه بر سر به صورت عمامه نشانه سید بودن است ان زمان هم به احمد هندی لقب سد داداه و او را سید احمد هندی نامیدند و گمان میکردند او در واقع و براستی سید است و از اولاد نداشته پیغمبر است .
اما شخصی به نام (ایت الله احمد علی مصباح )در این خصوص در هندوستان پژوهشهائی انجام داده بود و نتیجه پژوهش را بعدها اینچنین اعلام کرد .او در قسمتی از نوشته هایش در مورد پژوهش هائی که انجام داده اعلام میکند که : نام اصلی پدر بزرگ خمینی( سیندرسینگ ) بوده است که پدر همین شخص (سیندرسینگ ) (ججار) نام داشته است و نظافتچی معبدی در یک روستا به نام (کنتور )در کشور هند بوده است و دست بر قضاء همزمان برای انگلیسیها هم بعنوان خبرچین کار میکرد است . (سیندرسینگ )بعدها به خدمت یک بانوی متمول ایرانی به نام بیگم خانم که مقیم هند بوده است در میاید.این اقای (سیندرسینگ ) ماموریت داشت که از طرف ارباب ایرانی خود خانم بیگم خانم که ولی نعمت (سیندرسینگ) بوده وجوهاتی را برای علمای شیعه در کربلا و نجف بیاورد .و هنگام مسافرت به ایران و عراق همین اقای هندی اصل (سیندرسینگ ) برای انکه راحت تر و آسوده تر بتواند با مسلمانان خاصه شیعیان معاشرت کند نام خود را به (احمد هندی) تغییر میدهد .که بعدها لقب (سید) را هم به واسطه شال و پارچه سیاهی که به رسم هندیان بر سر داشت به نامش اضافه گشته و به یکباره به جمع فرزندان پیامبر اسلام اضافه میگردد .الباقی داستان و نحوه ازدواج سید احمد هندی را هم که از زبان برادر ناتنی خمینی شنیدیم .
(سید شهاب الدین نجفی مرعشی )از مراجع تقلید و علمای بزرگ شیعه که در شجره نامه شناسی خبره و اهل فن بوده است . اواستعداد فوق العاده ی در شجره نامه شناسی داشت است ، میتوانست با بررسی شجره نامه ها تشخیص دهد که ایا شجره نامه واقعی است و یا جعلی . . . همین شخص ،( سید شهاب الدین نجفی مرعشی )در حدود چهل و چند سال پیش در جلسه درسش در حوزه و پس از ان هم کتبا اعلام نموده بود که خمینی هندی الاصل است و عرب نژاد نیست .اما عده ای از طلبه های جوان و شاگردان خمینی به تحریک خمینی به خانه سید شهاب الدین نجفی مرعشی و محل درسش حمله نموده و او را تهدید به مرگ نموده اند ، که در صورت تکرار این سخنان جانش به خطر خواهد افتاد .
بله (خمینی )حتی رگ و ریشه ایرانی نداشت و هیچگاه دلسوز ایران و ایرانی نبود و همواره دشمن ایران و ایرانی و تاریخ و فرهنگ و هنر باستانی و غنی و اصیل ایران زمین بوده است .او در هنگام بازگشت به ایران در هواپیما در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او پرسید چه احساسی دارد گفت : (هیچ ) بله هیچ . از خمینی هندو زاده  بیش از این انتظاری نبود .او که حتی به پرچم شیر خورشید نشان ایران هم رحم نکرد و ارام ان را طاغوتی دانست و جای شیر و خورشید را یک آرم متعلق به سیکهای هندی گرفت .  
مهرداد حیدرپور 10/8/1390